• : تعریف: in Arab or Berber countries, an open-air marketplace.
- In Morocco, we bought fresh produce at the souk.
[ترجمه گوگل] در مراکش، محصولات تازه را از بازار خریدیم [ترجمه ترگمان] در مراکش محصولات تازه را در the خریدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Owen went down to the souk himself.
[ترجمه گوگل]اوون خودش به بازار رفت [ترجمه ترگمان]اوون \"رفت پیش\" souk \"؟\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The Souk Al-Gadira existed only for its immediate neighbourhood.
[ترجمه گوگل]سوق الگادیرا فقط برای همسایگی نزدیکش وجود داشت [ترجمه ترگمان]سوک الجمعه برای همسایگی فوری خود وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Souk Sebt, a Saturday marketplace, was our overnight stop.
[ترجمه گوگل]Souk Sebt، یک شنبه بازار، توقف شبانه ما بود [ترجمه ترگمان]بازار بازار، بازار روز شنبه، توقف شبانه ما بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The souk is one of the oldest parts of Muscat, a living link with the past.
[ترجمه گوگل]بازار یکی از قدیمی ترین بخش های مسقط است که پیوندی زنده با گذشته است [ترجمه ترگمان]The یکی از قدیمی ترین بخش های مسقط است که یک پیوند زنده با گذشته می باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They were, he said, somewhere near the souk.
[ترجمه گوگل]او گفت، آنها جایی نزدیک بازار بودند [ترجمه ترگمان]او گفت: بله، یه جایی نزدیک the [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It also has a large souk where ranks of tailors will run up a suit for you, plus a fun-fair.
[ترجمه گوگل]همچنین دارای یک بازار بزرگ است که در آن ردههای خیاط برای شما کت و شلوار میسازند، به علاوه یک نمایشگاه سرگرمی [ترجمه ترگمان]همچنین یک souk بزرگ دارد که در آن صفوف خیاطان برای شما یک کت و شلوار به همراه یک نمایشگاه سرگرمی خواهند داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Visit a souk to get a feel of true Dubai shopping, where customers bargain heavily.
[ترجمه گوگل]از یک بازار دیدن کنید تا حس خرید واقعی از دبی را داشته باشید، جایی که مشتریان به شدت چانه زنی می کنند [ترجمه ترگمان]از یک souk بازدید کنید تا احساس خرید واقعی دبی را داشته باشید، که در آن مشتریان به شدت چانه می زنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Souk shops spilt out carpets, pottery, leather and brass.
[ترجمه گوگل]مغازههای سوق، فرش، سفال، چرم و برنج را بیرون ریختند [ترجمه ترگمان]فروشگاه های بازار فرش، سفال، چرم و برنج می ریزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Rajinder Bhola's jewelry shop at the Gold Souk is buzzing with customers.
[ترجمه گوگل]جواهرفروشی راجیندر بهولا در بازار طلا از مشتریان شلوغ شده است [ترجمه ترگمان]مغازه جواهر فروشی Rajinder در بازار طلا پر از مشتریان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You must visit the souk in marrakech.
[ترجمه sqr] شما باید از بازار در مراکش دیدن کنید
|
[ترجمه گوگل]شما باید از بازار در مراکش دیدن کنید [ترجمه ترگمان]شما باید the را در marrakech ملاقات کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. So what else, aside from going to the souk and ogling the Sultan's yacht, do you do in Muscat?
[ترجمه گوگل]پس به جز رفتن به بازار و نگاه کردن به قایق بادبانی سلطان، چه کار دیگری در مسقط انجام می دهید؟ [ترجمه ترگمان]پس چه چیز دیگری، صرف نظر از رفتن به قایق بادبانی و تماشای قایق بادبانی سلطان، در مسقط چه کار می کنید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. If you go on Ebay, that virtual souk of human desire, you'll find a small but dedicated trade in antique combs.
[ترجمه گوگل]اگر به Ebay بروید، آن بازار مجازی میل انسان، تجارت کوچک اما اختصاصی شانه های عتیقه را پیدا خواهید کرد [ترجمه ترگمان]اگر به Ebay بروید، این souk مجازی از میل انسان، یک تجارت کوچک اما اختصاصی را در combs قدیمی پیدا خواهید کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The Khan El-Khahili souk, the largest shopping area in Cairo.
[ترجمه گوگل]بازار خان الخاهیلی، بزرگترین منطقه خرید در قاهره [ترجمه ترگمان]Khan El، بزرگ ترین منطقه خرید در قاهره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. With a famous souk, world-class shopping and the finest dining in Dubai, there's only one Wafi.
[ترجمه گوگل]با یک بازار معروف، خرید در سطح جهانی و بهترین غذاخوری در دبی، تنها یک وافی وجود دارد [ترجمه ترگمان]با یک souk معروف، خرید کلاس جهانی و بهترین سالن غذاخوری در دبی، تنها یک Wafi وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Wander the narrow alleys of any souk and you'll realise why Moroccan food is so tongue-tingling: the carefully shaped, rainbow-hued piles of spices are dazzling.
[ترجمه گوگل]در کوچههای باریک هر بازاری بگردید و متوجه خواهید شد که چرا غذاهای مراکشی اینقدر زبانوزن هستند: انبوهی از ادویهها که به دقت شکل گرفته و رنگین کمان دارند، خیرهکننده هستند [ترجمه ترگمان]در خیابان های تنگ هر souk، متوجه خواهید شد که چرا غذای مراکشی به این شدت سوزش دارد: ستون های به دقت شکل و رنگ های رنگین کمان، خیره کننده هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• outdoor arab market, arab market place
پیشنهاد کاربران
مکه ومدینه که کل پیرو جوانشان را برای جنگ همراه محمد میبردن ۳۳۰ . نفر میشدن یعنی کل جمعیت شان هزارنفر بود اونا بازار تره بار داشتند؟؟جایی که فقط خرما سبز میشه وفقط شتر وبز پرورش میدادن چیرو سربازار میاوردن؟ ... [مشاهده متن کامل]
من مطمئنم سو فارسی به معنی طرف وجاده معرب شده وسوق شده و عربی نبوده وبرعکس آنچه فکرمیکنید عربی اینارو از فارسی گرفته