sort through

پیشنهاد کاربران

I busied myself by the log burner, stoking the fire and sorting through the basket for logs of the right size
خودم را با بخاری مشغول کردم، چوب ها را به آتش اضاف کردم و توی سبد دنبال هیزم هایی با سایز مناسب گشتم.
I busied myself by the log burner, stoking the fire and sorting through the basket for logs of the right size
خودم را با سبد هیزم مشغول کردم، چوب ها را به آتش اضاف کردم و توی سبد دنبال هیزم هایی با سایز مناسب گشتم.
سر و سامان دادن ( مرتب کردن )
مرتب کردن
سامان دادن
از طریق مرتب سازی دنبال چیزی گشتن
از نظر گذراندن، بررسی کردن، مرتب کردن

بپرس