رفع یا درست کردن یک مشکل یا وضعیت.
به طور استعاری، این اصطلاح به معنای روشن کردن یک وضعیت یا سازمان دهی چیزی برای ایجاد نظم است.
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
مترادف: Resolve, fix, organize
متضاد: Confuse, complicate, disrupt
مرتب کردن
سازمان دادن
ردیف کردن
سازمان دادن
ردیف کردن
رو به راه کردن
حل کردن