• : تعریف: a social club or organization of girls or women, esp. one at a college.
- She joined a sorority in her freshman year.
[ترجمه حمید سانی] اون ازهمان سال اول تحصیلاتش در انجمن زنان نیزعضو شد.
|
[ترجمه گوگل] او در سال اول تحصیلی خود به یک انجمن اجتماعی پیوست [ترجمه ترگمان] اون تو سال اول سال اول تو یه خوابگاه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Students are rushing to food lines or dormitories or sororities, running for elevators or taking stairs two at a time.
[ترجمه حمید سانی] دانشجوها دارن همه کاراشون باسرعت وعجله تمام انجام میدن، از صف غذا تو غذاخوری گرفته تا نامنویسی واسه خوابگاه و انجمن، واسه آسانسور سوارشدن هم میدوند یاحتی پله هارو دوتایکی میرن.
|
[ترجمه گوگل]دانشآموزان با عجله به سمت خطوط غذا یا خوابگاهها یا سوریها میروند، به سمت آسانسور میدوند یا هر بار از پلهها بالا میروند [ترجمه ترگمان]دانش آموزان به سوی صف غذا یا خوابگاه ها حرکت می کنند و یا در هر زمان دو نفر از پله ها بالا می روند یا از پله ها بالا می روند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Can schools prohibit students from belonging to fraternities, sororities, and other undemocratic organizations?
[ترجمه گوگل]آیا مدارس می توانند دانش آموزان را از عضویت در انجمن های برادری، انجمن های اجتماعی و سایر سازمان های غیر دموکراتیک منع کنند؟ [ترجمه ترگمان]آیا مدارس می توانند دانشجویان را از عضویت در انجمن های حزبی، sororities، و دیگر سازمان های غیر دموکراتیک منع کنند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We were supposed to have a couple of sororities too, but there was a communication problem.
[ترجمه گوگل]قرار بود یکی دو تا سوری هم داشته باشیم اما مشکل ارتباطی بود [ترجمه ترگمان]ما قرار بود دوتا خواهر هم داشته باشیم ولی یه مشکل ارتباطی بینشون هست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The abolition of the sororities evidently did not take place without a great deal of resistance.
[ترجمه گوگل]الغای سوری ها آشکارا بدون مقاومت زیادی صورت نگرفت [ترجمه ترگمان]The خواهران تارک دنیا ظاهرا بدون مقاومت در آنجا جای خود را اشغال نکرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She decided to rush the Tri-Delta sorority.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت با عجله به خانواده تری دلتا برود [ترجمه ترگمان]اون تصمیم گرفت که به انجمن جوانان \"دلتا\" هجوم بیاره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A sorority member offered a rushee a cigarette.
[ترجمه گوگل]یکی از اعضای انجمن به یک راشی یک سیگار تعارف کرد [ترجمه ترگمان]یکی از اعضای انجمن های خواهری سیگار رو تعارف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Sisterhood, sometimes called sorority, includes the idea and experience of female bonding, and the self-affirmation and identity discovered in a women-centered vision and definition of womanhood.
[ترجمه گوگل]خواهرخواندگی، که گاه به آن سورسیتی می گویند، شامل ایده و تجربه پیوند زنانه، و خودتأیید و هویت کشف شده در بینش و تعریف زن محور از زن است [ترجمه ترگمان]Sisterhood، گاهی اوقات sorority نامیده می شوند، شامل ایده و تجربه پیوند زنی، و خود - تایید هویت و هویت کشف شده در یک دیدگاه و تعریف زنانه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. No but seriously, this sorority is throwing a party tonight in LA.
[ترجمه گوگل]نه، اما به طور جدی، این انجمن اجتماعی امشب در لس آنجلس جشن می گیرد [ترجمه ترگمان]نه، جدا، این انجمن امشب تو لس آنجلس مهمونی برگزار می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Now alcohol is banned from all fraternity and sorority houses and university housing.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر مشروبات الکلی در تمام خانه های برادری و خانواده و خانه های دانشگاه ممنوع است [ترجمه ترگمان]اکنون الکل از همه اخوت و sorority و خانه های دانشگاه ممنوع است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Eleanor had belonged to the same sorority as Betty Jean and they were still great friends.
[ترجمه گوگل]النور به همان خانواده بتی جین تعلق داشت و آنها هنوز دوستان خوبی بودند [ترجمه ترگمان]الی نور به همان انجمن های خواهری تعلق داشت که بتی و آن ها هنوز دوست های خوبی بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Compounding interest is like a sorority girl on Ecstasy.
[ترجمه گوگل]علاقۀ مرکب مانند یک دختر همخوانی در اکستازی است [ترجمه ترگمان]علاقه من به یه دختر شبانه روزی در سرمستی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Mary joined a sorority when she was at college.
[ترجمه گوگل]مری زمانی که در کالج بود به یک انجمن اجتماعی پیوست [ترجمه ترگمان]وقتی تو دانشگاه بود مری به یه انجمن رفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A member of a fraternity or sorority that has its name composed of Greek letters.
[ترجمه گوگل]عضوی از یک انجمن برادری یا گروهی که نام آن از حروف یونانی تشکیل شده است [ترجمه ترگمان]یکی از اعضای انجمن یا sorority که نام خود را از حروف یونانی تشکیل می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You think the sorority had something to do with it?
[ترجمه گوگل]فکر میکنی سوری ربطی به آن داشت؟ [ترجمه ترگمان]فکر می کنی انجمن یه ربطی به این قضیه داره؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خواهری (اسم)
sisterhood, sorority
انجمن های خیریه یا کلوب نسوان (اسم)
sorority
انگلیسی به انگلیسی
• women's club, women's society (especially at a college or university)
پیشنهاد کاربران
a social organization for female students at some U. S. colleges انجمن ( کلاب ) "خواهری": متشکل از دانشجوهای دختر در بعضی از دانشگاه های آمریکایی. عکس میشه fraternity به معنای برادری.
خوابگاه دانشجویی دخترانه
The opposite of fraternity sorority : کلوپ/ انجمن دانشجویی فقط برای زنان Fraternity: کلوپ فقط برای مردان
خوابگاه دانشجویی.
همون sisterhood هست به معنای خواهری مثل sorority sisters • women's club, women's society ( especially at a college or university )