sorely

/ˈsɔːrli//ˈsɔːli/

معنی: بسیار، بشدت، بسختی
معانی دیگر: به سختی، سخت، به شدت، شدیدا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: painfully or grievously.

(2) تعریف: extremely, greatly, or urgently.

- a sorely needed improvement
[ترجمه گوگل] یک بهبود شدیدا مورد نیاز
[ترجمه ترگمان] به شدت محتاج بهبود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- sorely tempted to cheat
[ترجمه گوگل] به شدت وسوسه می شود که تقلب کند
[ترجمه ترگمان] سخت وسوسه شده بود که تقلب کند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sorely needed
به شدت مورد نیاز

2. we sorely need you
سخت به شما نیاز داریم.

3. job was sorely tried
ایوب شدیدا به ستوه آورده شد.

4. and herein you were sorely mistaken
و در این مورد شما کاملا در اشتباه بودید.

5. I was sorely tempted to retaliate.
[ترجمه گوگل]به شدت وسوسه شدم که تلافی کنم
[ترجمه ترگمان]خیلی وسوسه شدم که تلافی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I for one was sorely disappointed.
[ترجمه گوگل]من به شدت ناامید شدم
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها خیلی ناامید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I was sorely tempted to say exactly what I thought of his offer.
[ترجمه گوگل]من به شدت وسوسه شدم که دقیقاً نظرم را در مورد پیشنهاد او بگویم
[ترجمه ترگمان]خیلی وسوسه شدم که دقیقا آنچه را که به پیشنهادش فکر می کردم بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The room was sorely in need of a fresh coat of paint.
[ترجمه گوگل]اتاق به شدت به یک لایه رنگ تازه نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]اتاق به کلی نیازمند یک کت و شلوار تازه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. John will be sorely missed by his family and friends.
[ترجمه گوگل]جان به شدت برای خانواده و دوستانش تنگ خواهد شد
[ترجمه ترگمان]جان توسط خانواده و دوستانش به شدت از دست خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was sorely missed at the reunion.
[ترجمه گوگل]او در این دیدار به شدت دلتنگ شد
[ترجمه ترگمان]خیلی دلش برای تجدید دیدار تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their patience was sorely tested as yet another delay to the scheduled service was announced.
[ترجمه گوگل]صبر آنها به شدت مورد آزمایش قرار گرفت زیرا تاخیر دیگری در سرویس برنامه ریزی شده اعلام شد
[ترجمه ترگمان]صبر و شکیبایی آن ها به شدت مورد آزمایش قرار گرفته بود و هنوز تاخیر دیگری در راه خدمت برنامه ریزی شده اعلام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Courage is a quality that is sorely lacking in world leaders today.
[ترجمه گوگل]شجاعت ویژگی‌ای است که امروزه به شدت در رهبران جهان کمبود دارد
[ترجمه ترگمان]شجاعت، کیفیتی است که امروزه به شدت فاقد رهبران جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Your financial help is sorely needed.
[ترجمه گوگل]کمک مالی شما به شدت مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]کمک مالی شما به شدت مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was sorely tempted to throw the wine in his face.
[ترجمه گوگل]او به شدت وسوسه شد که شراب را به صورت او بیندازد
[ترجمه ترگمان]سخت وسوسه شده بود که شراب را در صورتش بریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Jim will be sorely missed .
[ترجمه گوگل]جیم به شدت دلتنگ خواهد شد
[ترجمه ترگمان]جیم خیلی دلش برای جیم تنگ خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بسیار (قید)
very, many, much, far, lots, plenty, sorely, lot, precious, so much, galore

بشدت (قید)
extremely, acutely, sorely, hardly

به سختی (قید)
sorely

انگلیسی به انگلیسی

• severely, badly, grievously; very much, extremely
you use sorely to emphasize that a feeling such as disappointment or need is very strong.

پیشنهاد کاربران

بشدت
به طور جانکاهی
جانگدازی
بطور بسیار تالم برانگیزی
شدیداً

Extremely
Their statements sorely grieved the Prophet.

بپرس