نقطه حساس
جای حساس
نقطه دردناک مانند مثال زیر
He knew his sore spot, and was irresistibly tempted to place his finger on it.
میدانست که نقطهٔ حساس او کجاست، و میلی مقاومت ناپذیر در او بود که روی آن انگشت بگذارد.
جای حساس
نقطه دردناک مانند مثال زیر
میدانست که نقطهٔ حساس او کجاست، و میلی مقاومت ناپذیر در او بود که روی آن انگشت بگذارد.
موضوعی که باعث ناراحتی یا شرمندگی کسی میشه =یه جورایی نقطه ضعف