1. I have seen much inhumanity, cheating, corruption, sordidness and selfishness but I have not become cynical.
[ترجمه گوگل]من بسیار غیرانسانی، فریبکاری، فساد، فسق و خودخواهی دیده ام، اما بدبین نشده ام
[ترجمه ترگمان]من بسیاری از افراد غیر انسانی، تقلب، فساد، حقارت و خودخواهی را دیده ام اما بدبین نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من بسیاری از افراد غیر انسانی، تقلب، فساد، حقارت و خودخواهی را دیده ام اما بدبین نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Here life offered nothing but sordidness and wretchedness, both of the flesh and the spirit. . .
[ترجمه گوگل]در اینجا زندگی چیزی جز بدبختی و بدبختی، هم از نظر جسم و هم از روح، ارائه نمی داد
[ترجمه ترگمان]در اینجا زندگی چیزی جز حقارت و فلاکت، هر دو جسم و روح را به او عرضه می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در اینجا زندگی چیزی جز حقارت و فلاکت، هر دو جسم و روح را به او عرضه می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Young men, while willing to concede the chaining sordidness of marriage, were hesitant about abandoning the organizations which they hoped would give them a career.
[ترجمه گوگل]مردان جوان، در حالی که مایل بودند به هولناکی زنجیروار ازدواج بپذیرند، در مورد رها کردن سازمان هایی که امیدوار بودند به آنها شغلی بدهد، مردد بودند
[ترجمه ترگمان]مردان جوان، در حالی که مایل به تصدیق خفت بار ازدواج بودند، در مورد رها کردن سازمان هایی که امیدوار بودند به آن ها شغلی بدهد تردید داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مردان جوان، در حالی که مایل به تصدیق خفت بار ازدواج بودند، در مورد رها کردن سازمان هایی که امیدوار بودند به آن ها شغلی بدهد تردید داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This soul-poverty and sordidness are the elements inherent in the marriage institution.
[ترجمه گوگل]این فقر روحی و کثیفی از عناصر ذاتی نهاد ازدواج است
[ترجمه ترگمان]این روح - فقر و حقارت، عناصری هستند که در موسسه ازدواج وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این روح - فقر و حقارت، عناصری هستند که در موسسه ازدواج وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. By withholding beauty, artists aimed to punish a culture of destruction for its own sordidness.
[ترجمه گوگل]هدف هنرمندان با خودداری از زیبایی، تنبیه یک فرهنگ تخریب به دلیل کثیف بودن آن بود
[ترجمه ترگمان]با امتناع از زیبایی، هنرمندان با هدف تنبیه فرهنگی از ویرانی به خاطر حقارت و حقارت خود هدف قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با امتناع از زیبایی، هنرمندان با هدف تنبیه فرهنگی از ویرانی به خاطر حقارت و حقارت خود هدف قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. And without--the frontier warfare; the yearning of a boy, cast ashore upon a desert of newness and ugliness and sordidness, for all that is chastened and old, and noble with traditions.
[ترجمه گوگل]و بدون - جنگ مرزی اشتیاق پسری که به صحرای تازه و زشتی و ناپسندی افکنده میشود، برای هر آنچه تنبیهشده و قدیمی و شرافتمند به سنت است
[ترجمه ترگمان]و بی آن که - جنگ مرزی؛ اشتیاق یک پسر که بر ساحل آن سرزمین تازگی و زشتی دیده می شد، برای همه این چیزهایی که از بین رفته و کهنه و شرافتمندانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و بی آن که - جنگ مرزی؛ اشتیاق یک پسر که بر ساحل آن سرزمین تازگی و زشتی دیده می شد، برای همه این چیزهایی که از بین رفته و کهنه و شرافتمندانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His admiration goes out to the characters who defy the sordidness of life and, risking all the dangers of retribution, live beyond good and evil, in magnificence.
[ترجمه گوگل]تحسین او به سمت شخصیت هایی می رود که از کثیف زندگی سرپیچی می کنند و با به خطر انداختن تمام خطرات انتقام، فراتر از خیر و شر و در شکوه زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]تحسین او به شخصیت هایی سرایت می کند که حقارت زندگی را نادیده می گیرند و خطر مکافات را به خطر می اندازند، و در شکوه و جلال زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تحسین او به شخصیت هایی سرایت می کند که حقارت زندگی را نادیده می گیرند و خطر مکافات را به خطر می اندازند، و در شکوه و جلال زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید