sordid

/ˈsɔːrdəd//ˈsɔːdɪd/

معنی: فرومایه، خسیس، پست، کثیف، هرزه، شلخته، چرک، دون
معانی دیگر: آلوده، ناپاک، فقیرانه، نکبت بار، رقت بار، خودپرست، پولکی، نابکار، مزور، نفرت انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: sordidly (adv.), sordidness (n.)
(1) تعریف: dirty, filthy, or foul, esp. from neglect or poverty; squalid; wretched.
مترادف: seamy, seedy, squalid, wretched
متضاد: immaculate
مشابه: dingy, dirty, filthy, foul, grubby, nasty, offensive, rotten, shabby, sleazy, unclean, vile

- They were shocked by the sordid living conditions in the camp.
[ترجمه گوگل] آنها از شرایط بد زندگی در اردوگاه شوکه شده بودند
[ترجمه ترگمان] آن ها از شرایط زندگی پست در اردوگاه شوکه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: selfishly greedy; mercenary or miserly.
مترادف: avaricious, base, mercenary, miserly
مشابه: churlish, grasping, greedy, hoggish, mean, petty, rapacious, selfish, stingy, venal

- She could never have guessed that her grandson would act with such sordid motives.
[ترجمه گوگل] او هرگز نمی‌توانست حدس بزند که نوه‌اش با چنین انگیزه‌های پلید رفتار کند
[ترجمه ترگمان] هرگز نمی توانست حدس بزند که نوه اش با چنین انگیزه های پلیدی عمل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: morally bad; ignoble or base.
مترادف: base, ignoble, shameful, squalid
متضاد: respectable
مشابه: bad, corrupt, dirty, disgraceful, disgusting, disreputable, foul, grubby, immoral, infamous, low, mean, nasty, perverted, rank, rotten, ugly, vile, vulgar

- The massacre represents a sordid episode in our history.
[ترجمه گوگل] این قتل عام نمایانگر رویدادی تلخ در تاریخ ماست
[ترجمه ترگمان] کشتار یک قسمت کثیف در تاریخ ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sordid motives
انگیزه های پست و سودجویانه

2. a sordid love affair
یک رابطه ی عاشقانه ی نفرت انگیز

3. a sordid slum
گدا محله ی کثیف

4. they live in sordid poverty
در فقر رقت آور زندگی می کنند.

5. There are lots of really sordid apartments in the city's poorer areas.
[ترجمه گوگل]در مناطق فقیرتر شهر تعداد زیادی آپارتمان واقعاً نامرغوب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در مناطق فقیرنشین شهر آپارتمان های خیلی زیادی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The huts they lived in were sordid and filthy beyond belief.
[ترجمه گوگل]کلبه هایی که آنها در آن زندگی می کردند کثیف و غیرقابل باور بودند
[ترجمه ترگمان]The که در آن می زیستند، کثیف و کثیف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The whole sordid affair came out in the press.
[ترجمه گوگل]کل ماجرای کثیف در مطبوعات منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این کار کثیف در مطبوعات پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The newspaper revealed the sordid truth behind his mask of respectability.
[ترجمه گوگل]این روزنامه حقیقت تلخ پشت نقاب احترام او را فاش کرد
[ترجمه ترگمان]حقیقت این بود که روزنامه حقیقت تلخ را در پشت نقاب احترام و احترام پنهان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I didn't want to hear the sordid details of their relationship.
[ترجمه گوگل]من نمی خواستم جزئیات زننده رابطه آنها را بشنوم
[ترجمه ترگمان]نمی خواستم جزئیات تلخ رابطه آن ها را بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I've washed my hands of the whole sordid business.
[ترجمه گوگل]من دست هایم را از کل تجارت کثیف شسته ام
[ترجمه ترگمان]من دست خودم را از این کار کثیف و کثیف شسته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unfortunately it was a rather sordid episode of my life.
[ترجمه گوگل]متأسفانه این یک اپیزود نسبتاً تلخ از زندگی من بود
[ترجمه ترگمان]متاسفانه این قسمت بدی از زندگی من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She discovered the truth about his sordid past.
[ترجمه گوگل]او حقیقت را در مورد گذشته تلخ او کشف کرد
[ترجمه ترگمان]حقیقت گذشته his را کشف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I want to hear all the sordid details!
[ترجمه M] من می خوام تمام جزئیات نادرست رو بشنوم
|
[ترجمه گوگل]من می خواهم تمام جزئیات زشت را بشنوم!
[ترجمه ترگمان]می خواهم همه جزئیات پست را بشنوم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't want to hear the sordid details of your relationship with Sandra.
[ترجمه گوگل]من نمی‌خواهم جزئیات زننده رابطه شما با ساندرا را بشنوم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم جزئیات مربوط به رابطه شما با ساندرا را بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dig deep enough into Cud's sordid past and you discover many horrible things.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی در گذشته کثیف کاد کاوش کنید و چیزهای وحشتناک زیادی را کشف خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]دیگ به اندازه کافی عمیق باشد و چیزهای وحشتناکی را کشف کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرومایه (صفت)
abject, abhorrent, detestable, ghoulish, base, ignoble, vile, poor, base-born, distressed, sordid, knavish

خسیس (صفت)
abject, base, ignoble, vile, stingy, miserly, mean, parsimonious, avaricious, hard, tight, penurious, base-minded, base-spirited, costive, dastard, sordid, skimpy, niggardly, ungenerous

پست (صفت)
humble, abject, base, ignoble, vile, poor, mean, contemptible, despicable, inferior, lowly, slight, small, little, subservient, base-born, brutish, infamous, villainous, vulgar, caddish, shoddy, bathetic, pimping, low, brummagem, cheap, menial, lousy, currish, sordid, dishonorable, runty, servile, footy, wretched, poky, hokey-pokey, lowborn, ungenerous, lowbred, low-level, shabby, picayune, pint-size, pint-sized, scurvy, snippy, third-rate

کثیف (صفت)
nasty, mussy, dirty, bedraggled, filthy, messy, squalid, smeary, sloppy, grubby, impure, scabious, lousy, sordid, grimy, wild and woolly, mucky, soapless, smoochy

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

شلخته (صفت)
blowzy, sloppy, grubby, slovenly, frumpy, slipshod, frowsy, sordid, frowzy, frumpish, sloven

چرک (صفت)
dingy, dirty, squalid, smeary, frowsty, frowsy, impure, sordid, frowzy

دون (صفت)
vile, poor, lowly, small, ribald, sordid, servile, shabby

انگلیسی به انگلیسی

• dirty, foul, squalid; poor, wretched; low, base; selfish, greedy
you say that something is sordid when it involves dishonest or immoral behaviour.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Involving ignoble actions and motives; filthy or squalid 🏚️
🔍 مترادف: Squalid
✅ مثال: The journalist uncovered the sordid details of the scandal.
نکبت
mean and corrupt
ترجمه دوستان همگی درست است و بهترین و کوتاهترین برگردان پارسی ، ( زننده ) است.
ولی دقت کنید ، سه واژه در انگلیسی ( زننده ) معنی می دهند ولی بار مفهومی متفاوت دارند :
Sordid یعنی زننده ی غیر اخلاقی . مثل Sordid relationship
...
[مشاهده متن کامل]

Lurid یعنی زننده ی ترسناک . مثل Lurid happening
Gaudy یعنی زننده ی جلف . مثل Gaudy dress

1 -
dirty and unpleasant/ dirty and in bad condition
صفت/ کثیف و ناخوشایند و در شرایط بد
There are lots of really sordid apartments in the city's poorer areas
The sordid condition of many of the city school buildings was shocking
...
[مشاهده متن کامل]

2 -
morally wrong and shocking
صفت/ از نظر اخلاقی اشتباه و تکان دهنده
He told me he'd had an affair but he spared me the sordid details

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/sordid
کثیف و ناخوشایند
از لحاظ اخلاقی بد
حریصانه و بد
زشت و زننده
dishonest , dirty and immoral
کثیف
( درمورد انسان ) غیراخلاقی، نادرست، نابکار،
( درمورد مکان ) نا خوشایند، ناراحت کننده

بپرس