soporific

/ˌsɒpəˈrɪfɪk//ˌsɒpəˈrɪfɪk/

معنی: خواب الود، منوم، کرخت، داروی خواباور
معانی دیگر: خواب آور (soporiferous هم می گویند)، وابسته به خواب و خواب آلود بودن، خوابی، نومی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: causing sleep or sleepiness.
متضاد: invigorating, stimulating
مشابه: drowsy, narcotic, opiate

- The drug is highly soporific and should only be taken at bedtime.
[ترجمه گوگل] این دارو به شدت خواب آور است و فقط باید قبل از خواب مصرف شود
[ترجمه ترگمان] این دارو بسیار خواب آور است و تنها باید در هنگام خواب گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: sleepy or drowsy.
متضاد: energetic
مشابه: drowsy, sleepy
اسم ( noun )
مشتقات: soporifically (adv.)
• : تعریف: a drug, medicine, or the like that causes sleep or sleepiness.
متضاد: stimulant
مشابه: narcotic, opiate

جمله های نمونه

1. His voice had an almost soporific effect.
[ترجمه گوگل]صدای او تأثیری تقریباً خواب آلود داشت
[ترجمه ترگمان]صدایش یک اثر خواب آور خواب آور داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I dozed off during the soporific music.
[ترجمه گوگل]در حین موسیقی خواب آور چرت زدم
[ترجمه ترگمان] موقع خواب خواب آور چرت زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cantor had underestimated the soporific effect of the six-course dinner, the two wines and the glass of port.
[ترجمه گوگل]کانتور تأثیر خواب آور شام شش وعده، دو شراب و لیوان بندر را دست کم گرفته بود
[ترجمه ترگمان]کانتور اثر خواب آور این شام ۶ روزه، دو شراب و شیشه بندر را دست کم گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Soporific or just plain asleep commentators.
[ترجمه گوگل]مفسران خواب آلود یا ساده در خواب
[ترجمه ترگمان]soporific یا فقط یک commentators asleep
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Booze was soporific, the brain was programmed to zero, it curled up and slept.
[ترجمه گوگل]مشروب الکلی خواب آور بود، مغز روی صفر برنامه ریزی شده بود، جمع شد و خوابید
[ترجمه ترگمان]مشروبات خواب آور و خواب آور بود، مغز برای صفر برنامه ریزی شده بود، آن را جمع و جور کرد و خوابید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Soporific parliamentary debates now make essential viewing, and posters and T-shirts bearing his features sell fast.
[ترجمه گوگل]مناظره‌های مجلسی در حال حاضر تماشای آن ضروری است و پوسترها و تی‌شرت‌هایی که ویژگی‌های او را نشان می‌دهند به سرعت به فروش می‌رسند
[ترجمه ترگمان]مناظرات پارلمانی soporific اکنون مشاهده اساسی، و پوسترها و تی شرت نشان می دهد که ویژگی های او به سرعت به فروش می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A libel trial is in large parts intensely soporific, if you are not on the receiving end.
[ترجمه گوگل]محاکمه افترا در بخش‌های بزرگی به شدت خواب‌آلود است، اگر طرف مقابل نباشید
[ترجمه ترگمان]یک محاکمه تهمت در بخش های بزرگی است که به شدت خواب آور است، اگر در پایان دریافت کننده حضور نداشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Making love was all very well, pleasant and soporific if not exactly ecstatic, but afterwards . . . she needed her space.
[ترجمه گوگل]عشق ورزیدن همه چیز بسیار خوب، دلپذیر و خواب آور بود، اگر نه دقیقاً وجد آلود، اما بعد از آن او به فضای خود نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]عشق بازی، خوشایند، خوشایند و خواب آور، اگر نه دقیقا به وجد می آمد، اما بعد به فضا احتیاج داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With his shaved head and soporific disposition, Weller comes across as a kind of Kung Futon.
[ترجمه گوگل]ولر با سر تراشیده و حالت خواب آلودش به عنوان نوعی کونگ فوتون شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]با سر تراشیده و خلق خواب آور اش، والر به عنوان نوعی از کونگ فو اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I found his style of lecturing soporific.
[ترجمه گوگل]من سبک سخنرانی او را خواب آلود یافتم
[ترجمه ترگمان]من طرز سخنرانی او خواب آور و خواب آور را پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They certainly had soporific effect upon the Flopsy Bunnies!
[ترجمه گوگل]آنها مطمئناً تأثیر خواب آور روی خرگوش های فلاپسی داشتند!
[ترجمه ترگمان]قطعا اثر خواب آور و خواب آور روی زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I often have to take soporific before I go to bed.
[ترجمه گوگل]من اغلب قبل از رفتن به رختخواب مجبور به خواب آلودگی هستم
[ترجمه ترگمان]من اغلب باید خواب آور بخورم قبل از اینکه برم بخوابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The soporific is ready! What a nasty smell! I can fill the washbowl now.
[ترجمه گوگل]خواب آور آماده است! چه بوی بدی! الان میتونم کاسه رو پر کنم
[ترجمه ترگمان]داروی خواب آور آماده است چه بوی گندی می ده! الان میتونم \"washbowl\" رو پر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. TYPICAL USE : After his soporific speech for an hour, the speaker received no applause from the audience.
[ترجمه گوگل]استفاده معمولی: پس از یک ساعت سخنرانی خواب آلود خود، سخنران هیچ تشویقی از طرف حضار دریافت نکرد
[ترجمه ترگمان]استفاده از typical: بعد از سخنرانی خواب آور او برای یک ساعت، سخنران هیچ تشویقی از طرف حضار دریافت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواب الود (صفت)
dreamy, drowsy, sleepy, soporific, slumberous, slumbery, slumbrous, somniculous, somniferous, somnolent

منوم (صفت)
narcotic, soporific, hypnagogic, hypnotic, hypnogogic

کرخت (صفت)
insensitive, numb, soporific

داروی خواباور (صفت)
soporific

انگلیسی به انگلیسی

• agent or drug causing sleep
inducing sleep, causing drowsiness; sleepy, lethargic
something that is soporific makes you feel sleepy.

پیشنهاد کاربران

بپرس