sophist

/ˈsɒfɪst//ˈsɒfɪst/

معنی: زبان باز، سوفسطایی، مغالطه کن، سفسطه باز
معانی دیگر: (یونان باستان) فیلسوف سوفسطایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (often cap.) any of a group of ancient Greek teachers of rhetoric and philosophy, known for their clever, though often specious, arguments.

(2) تعریف: any person using ingenious, usu. unsound arguments.

جمله های نمونه

1. Many politicians are cunning sophists.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سیاستمداران سوفسطایی های حیله گر هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سیاستمداران sophists cunning
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Naturally, if I told you to read Plato's Sophist, it is because in it people are far from falling into this One, and Plotinus is here the best reference in order to test it.
[ترجمه گوگل]طبیعتاً اگر به شما گفتم سوفیست افلاطون را بخوانید، به این دلیل است که در آن مردم به این یکی بیفتند و فلوطین در اینجا بهترین مرجع برای آزمایش آن است
[ترجمه ترگمان]طبیعتا، اگر به شما بگویم که کتاب افلاطون را بخوانید، به این دلیل است که در آن مردم از افتادن به این یکی بسیار دور هستند، و Plotinus بهترین مرجع برای تست آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We must see that the Sophist in commending his wares does not deceive us, like the whole-saler and the retailer who deal in food for the body.
[ترجمه گوگل]باید ببینیم که سوفسطایی در ستایش کالاهای خود ما را فریب نمی دهد، مانند کل فروشنده و خرده فروش که با غذای بدن سروکار دارد
[ترجمه ترگمان]ما باید ببینیم که Sophist در ستایش از کالاهای خود، ما را فریب نمی دهد، مانند کل - و خرده فروش که برای بدن غذا سرو می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The terms "sophist" and "sophistry" have taken on derogatory connotations in modern times.
[ترجمه گوگل]اصطلاحات «سوفیست» و «سفسطه» در دوران معاصر مفاهیمی تحقیرآمیز به خود گرفته است
[ترجمه ترگمان]این عبارت \"sophist\" و \"سفسطه\"، در زمان های مدرن، با مفاهیم خفت آوری مواجه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The word " sophist " gradually acquired the connotations of skepticism, ambition and unscrupulous competitiveness which their teaching in fact encouraged.
[ترجمه گوگل]کلمه "سوفسطایی" به تدریج مفاهیم شکاکیت، جاه طلبی و رقابت ناجوانمردانه را به دست آورد که آموزش آنها در واقع تشویق می کرد
[ترجمه ترگمان]واژه \"sophist\" بتدریج معنای ضمنی تردید، جاه طلبی و رقابت بی شرمانه را که آموزه های آنان در واقع تشویق شده بود، به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Asking questions was at the heart of the Sophist approach to learning.
[ترجمه گوگل]سوال پرسیدن در مرکز رویکرد سوفیست به یادگیری بود
[ترجمه ترگمان]سوال پرسیدن در قلب رویکرد Sophist برای یادگیری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mum is the sophist who teaches you to view and feel the world around and in mind first.
[ترجمه گوگل]مامان سوفسطایی است که به شما می آموزد ابتدا جهان اطراف و در ذهن خود را ببینید و احساس کنید
[ترجمه ترگمان]مامان the است که به شما یاد می دهد که دنیا را در ابتدا و در ذهن خود احساس کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was basically a selfish act, though no doubt a sophist would argue that it was done for the general good.
[ترجمه گوگل]این اساساً یک عمل خودخواهانه بود، اگرچه بدون شک یک سوفسطایی استدلال می کند که این کار برای خیر عمومی انجام شده است
[ترجمه ترگمان]این کار اساسا یک اقدام خودخواهانه بود، هر چند بدون شک a استدلال می کرد که این کار برای عموم خوب انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. From Cicero and Quintilian and from Aristotles Rhetoric we learn that the Sophist whom Plato has made so ridiculous was a man of note whose writings were preserved in later ages.
[ترجمه گوگل]از سیسرو و کوئینتیلیان و از بلاغت ارسطو می آموزیم که سوفسطایی که افلاطون او را بسیار مضحک ساخته است مردی برجسته بوده که نوشته هایش در اعصار بعد حفظ شده است
[ترجمه ترگمان]از سیسرون و کوینتیلیانوس و کوینتیلیانوس، و از Aristotles Rhetoric یاد می گیریم که the که افلاطون تا این حد مسخره کرده است، مردی است که نوشته هایش در اعصار آینده حفظ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Huizi integrated the same and the difference to deny the difference of the objective existence. He only emphasized one aspect of thing, and neglected others. So he came down to be a sophist.
[ترجمه گوگل]هویزی عین و تفاوت را ادغام کرد تا تفاوت وجود عینی را نفی کند او فقط بر یک جنبه از چیزها تأکید می کرد و از جنبه های دیگر غفلت می کرد پس به سوفسطایی نازل شد
[ترجمه ترگمان]Huizi یک سان با هم ادغام می شوند و تفاوت در انکار تفاوت وجود عینی وجود دارند او فقط یک جنبه از چیز را مورد تاکید قرار داد و دیگران را نادیده گرفت این بود که او به اینجا آمد تا یک sophist باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And for this reason, because Socrates was constantly turning the tables on his confident opponents in argument, he was considered by many Athenians to be just another Sophist.
[ترجمه گوگل]و به همین دلیل، از آنجا که سقراط دائماً در بحث مخالفان مطمئن خود را برمی گرداند، بسیاری از آتنیان او را فقط یک سوفیست دیگر می دانستند
[ترجمه ترگمان]و به همین دلیل، به این دلیل که سقراط به طور مداوم میزها را روی مخالفان با اعتماد به نفس خود ورق می زد، بسیاری از Athenians در نظر گرفته می شدند که فقط یک Sophist دیگر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But Plato's Socrates is necessarily poles apart from Aristophanes' Socrates depiction of him as a sort of sophist who makes the weaker argument the stronger.
[ترجمه گوگل]اما سقراط افلاطون لزوماً قطبی است جدای از تصویر ارسطوفان که سقراط از او به عنوان نوعی سوفسطایی که استدلال ضعیف‌تر را قوی‌تر می‌کند
[ترجمه ترگمان]اما سقراط افلاطون لزوما قطب های مخالفی از توصیف سقراط از او به عنوان یک نوع of است که بحث ضعیف تر را قوی تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You will understand that it is, in fact, from this dialogue, the Sophist, that Martin starts – I mean, Martin Heidegger- in his restoration of the question of being.
[ترجمه گوگل]شما متوجه خواهید شد که در واقع از این گفت و گو، سوفیست، است که مارتین – منظورم مارتین هایدگر – در بازیابی مسئله هستی آغاز می کند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت شما درک خواهید کرد که از این گفتگو، the، مارتین هایدگر - یعنی مارتین هایدگر - در بازگشت به این سوال - یعنی مارتین هایدگر - است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زبان باز (اسم)
quack, charlatan, quacksalver, sophist

سوفسطایی (اسم)
sophist, hair-splitter, philadelphia lawyer, quibbler

مغالطه کن (اسم)
sophist

سفسطه باز (اسم)
sophist

انگلیسی به انگلیسی

• ancient greek teacher of philosophy; one who is skilled in devious argumentation

پیشنهاد کاربران

این واژه لزوما دارای بار منفی نیست. بلکه می توان به معنی فرد عاقل ومطلع وعالم هم آن را بکار برد

بپرس