قید ( adverb )
• (1) تعریف: at, to, or in an unspecified place or position.
• متضاد: nowhere
• متضاد: nowhere
- We are somewhere close to the house, but we are lost nevertheless.
[ترجمه گوگل] ما جایی نزدیک خانه هستیم، اما با این وجود گم شده ایم
[ترجمه ترگمان] ما در یک جای نزدیک به خانه هستیم، اما با این همه از دست داده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما در یک جای نزدیک به خانه هستیم، اما با این همه از دست داده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to a better or more advanced position.
• متضاد: nowhere
• متضاد: nowhere
- At last we are getting somewhere with this idea.
[ترجمه گوگل] بالاخره با این ایده به جایی می رسیم
[ترجمه ترگمان] بالاخره با این فکر به جایی می رسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بالاخره با این فکر به جایی می رسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: at some point in space.
• متضاد: nowhere
• متضاد: nowhere
- He is somewhere between home and the office.
[ترجمه گوگل] او جایی بین خانه و اداره است
[ترجمه ترگمان] او جایی بین خانه و دفتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او جایی بین خانه و دفتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: at some point in time.
- somewhere between the turn of the century and 1910
[ترجمه گوگل] جایی بین اوایل قرن و 1910
[ترجمه ترگمان] جایی بین اواخر قرن و ۱۹۱۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جایی بین اواخر قرن و ۱۹۱۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an unspecified place.
- His hope is a somewhere in which there is no war.
[ترجمه گوگل] امید او جایی است که در آن جنگ نباشد
[ترجمه ترگمان] امید او جایی است که جنگی در آن نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امید او جایی است که جنگی در آن نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید