sometimes

/səmˈtaɪmz//ˈsʌmtaɪmz/

معنی: گاهی، بندرت، بعضی اوقات، بعضی مواقع، گاه بگاهی
معانی دیگر: گهگاه، برخی اوقات، (مهجور) سابقا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: now and then; occasionally.
مشابه: occasionally, on occasion

- They go walking sometimes.
[ترجمه ...] آنها بعضی اوقات به پیاده روی میروند
|
[ترجمه 🤥] آنها دلبخواهی به پیاده روی میروند
|
[ترجمه Amir ali] آنها بعضی وقت ها به پیاده روی می روند
|
[ترجمه گوگل] آنها گاهی اوقات پیاده روی می کنند
[ترجمه ترگمان] گاهی اوقات به راه می افتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. sometimes bad grades discourage students
برخی اوقات نمره ی بد شاگرد را ناامید می کند.

2. sometimes he calls
گهگاه تلفن می زند.

3. sometimes the context of a word reveals its meaning
برخی اوقات متن (هم بافت) واژه معنی آن را آشکار می کند.

4. sometimes the late professor gharib's annotations are more interesting than the text itself
گاهی حواشی نویسی مرحوم استاد قریب از خود متن جالب تر است.

5. sometimes one can't see the wood for the trees
گهگاه درخت ها نمی گذارند آدم جنگل را ببیند

6. drunks sometimes hallucinate
مست ها گاهی دچار توهم می شوند.

7. i sometimes go to see him
گاهی برای دیدنش می روم.

8. sharks sometimes cannibalize their own kind
کوسه ماهی ها گاهی همجنس خواری می کنند.

9. it is sometimes difficult to determine the parentage of a given idea
تعیین سرچشمه ی یک اندیشه ی بخصوص گاهی دشوار است.

10. the epithet "egghead" is sometimes used for an "intellectual"
واژه ی ((سر تخم مرغی)) صفتی است که گاهی به جای ((متفکر)) به کار می رود.

11. the u. s. president is sometimes called chief magistrate
گاهی رئیس جمهور امریکا را مجری عالی می نامند.

12. a disease that emaciates and sometimes kills
مرضی که نزار می کند و گاهی هم می کشد

13. the compartmentalization of science into physics and chemestry, etc. is sometimes misleading
تقسیم بندی علم به فیزیک و شیمی و غیره گاهی گمراه کننده است.

14. Every man is a fool sometimes, and none at all times.
[ترجمه گوگل]هر مردی گاهی احمق است و در همه حال احمق نیست
[ترجمه ترگمان]هر مردی گاهی احمق است و در هر حال هیچ یک از آن ها احمق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sometimes one pays most for the things one gets for nothing.
[ترجمه سما] بعضی وقتها یکی بیشترین بهارو برای چیزهایی میپردازه که دیگری بدون هیچ زحمتی به دستش اوردهب
|
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات انسان بیشترین هزینه را برای چیزهایی می پردازد که بیهوده دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها یکی بیشتر از همه پول می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Silence is sometimes the severest criticism.
[ترجمه گوگل]سکوت گاهی شدیدترین انتقاد است
[ترجمه ترگمان]گاه سکوت توام با شدیدترین انتقاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Naughty boys sometimes make good men.
[ترجمه گوگل]پسرهای شیطون گاهی مردهای خوبی می شوند
[ترجمه ترگمان]بچه های شیطون بعضی اوقات آدمای خوبی میشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Eery man is a fool sometimes, and none at all times.
[ترجمه گوگل]هر مردی گاهی احمق است و در همه حال احمق نیست
[ترجمه ترگمان]این مرد احمق گاهی احمق است و در تمام این مدت هیچ کس احمق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. A fool may sometimes speak to the purpose.
[ترجمه گوگل]یک احمق ممکن است گاهی با هدف صحبت کند
[ترجمه ترگمان]یک احمق گاهی ممکن است با هدف صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. A fool’s bolt may sometimes hit the mark.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات ممکن است پیچ یک احمق به نشانه برخورد کند
[ترجمه ترگمان]یک گلوله احمق ممکن است گاهی به نشانه ضربه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاهی (قید)
whilom, off and on, sometimes, somewhen

بندرت (قید)
sometimes, rarely, seldom

بعضی اوقات (قید)
sometimes

بعضی مواقع (قید)
sometimes

گاه بگاهی (قید)
sometimes

تخصصی

[ریاضیات] در بعضی موارد

انگلیسی به انگلیسی

• once in a while, occasionally
you use sometimes to say that something happens on some occasions.
from time to time, oftentimes, during certain periods of time

پیشنهاد کاربران

بعضاً
گاهی
مثال: Sometimes it's best to just listen and not say anything.
گاهی بهتر است فقط گوش داده و چیزی نگویید.
Sometime=زمانی
sometimes=بعضی اوقات
some time=اندکی زمان؛زمانی کوتاه
درصد قیدهای تکرار:
NEVER: 0%
HARDLY EVER: 10%
RARELY: 20%
SELDOM: 30%
OCCASIONALLY: 40%
SOMETIMES: 50%
OFTEN: 60%
FREQUENTLY: 70%
GENERALLY: 80%
USUALLY: 90%
ALWAYS: 100%
برخی اوقات، بعضی اوقات
at times
قید sometimes به معنای گاهی، بعضی وقت ها، بعضی مواقع
معادل های فارسی قید sometimes گاهی، بعضی وقت ها و بعضی مواقع هستند و هر سه معادل یک مفهوم را می رسانند. این قید معمولا به انجام کاری در زمانی مشخص و تکرار آن کار در یک بازه زمانی نسبتا طولانی اشاره دارد. برای بیان کاری که بصورت مداوم انجام نمی شود از این قید استفاده می شود. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. sometimes it's best not to say anything ( بعضی وقت ها بهترین کار این است که چیزی نگویید. )
. sometimes we take food with us and sometimes we buy food when we're there ( گاهی وقت ها با خودمان غذا میبریم و گاهی وقتی آنجا هستیم غذا میخریم. )
منبع: سایت بیاموز

چندی پیش
sometime = زمانی
sometimes = بعضی اوقات
در مواردی
Sometime اشاره به یک زمان نامشخص در آینده داره
Sometimes قید تکرار هست به معنی بعضی وقتها
بعضی وقت ها، ، ، گاهی، ، ، یه وقتایی
گاهی اوقات
گهگاه
جسته گریخته. گاه و بی گاه. بفهمی نفهمی
گهگدار، گاهگدار
بهضی وقت ها
بعضی اوقات
گاهی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس