[ترجمه گوگل] او به نوعی همیشه در دسترس است [ترجمه ترگمان] او همیشه در دسترس است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. somehow i knew that there would be an earthquake
به دلیلی می دانستم (به دلم برات شده بود) که زلزله روی خواهد داد.
2. somehow we must get to yazd
باید یک جوری خود را به یزد برسانیم.
3. somehow or other
به طرق مختلف،به لطایف الحیل،هر جوری که شده
4. it must be done somehow
هر طوری شده باید انجام شود.
5. we haven't got much money, but we rub along somehow
پول فراوانی نداریم ولی هر طوری شده داریم دوام می آوریم.
6. We must stop him from seeing her somehow.
[ترجمه کیوان نیک] باید هرجوری هست از ملاقات او منصرفش کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید به نحوی مانع از دیدن او شویم [ترجمه ترگمان]ما باید او را از دیدن او منصرف کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Despite the decay the mosque somehow retained a profound grandeur.
[ترجمه گوگل]با وجود پوسیدگی، مسجد به نوعی عظمت عمیقی را حفظ کرد [ترجمه ترگمان]با وجود فساد، مسجد به گونه ای عظمت عمیقی را حفظ کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Somehow the small but formidable woman fought her way through the crowd to reach her son.
[ترجمه گوگل]به نوعی زن کوچک اما مهیب راه خود را در میان جمعیت مبارزه کرد تا به پسرش برسد [ترجمه ترگمان]به هر حال، زن کوچک اندام و قوی هیکلی بود که از میان جمعیت به سوی پسرش می آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Don't worry, we'll get the money back somehow.
[ترجمه Aaa] نگران نباش ، هر جوری شده پول رو پس می گیریم
|
[ترجمه گوگل]نگران نباش، ما پول را به نحوی پس خواهیم گرفت [ترجمه ترگمان]نگران نباش، یه جوری پول رو پس می گیریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Watercolour still seems somehow to be the poor relation of oil painting.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که آبرنگ هنوز هم به نوعی رابطه ضعیف نقاشی رنگ روغن است [ترجمه ترگمان]watercolour هنوز به نظر می رسد که به نوعی رابطه ضعیف نقاشی روغن باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I'm laughing somehow or other. Just because I'm thinking of you.
[ترجمه گوگل]یه جورایی دارم میخندم فقط به این دلیل که من به تو فکر می کنم [ترجمه ترگمان]به گونه ای می خندم فقط به خاطر این که به تو فکر می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I just wish someday and somehow,We can be back together, Together well stay,Always and forever.
[ترجمه گوگل]فقط آرزو می کنم روزی و به نحوی بتوانیم دوباره با هم باشیم، با هم خوب بمانیم، همیشه و برای همیشه [ترجمه ترگمان]من فقط آرزو می کنم که یه روزی و یه جوری، ما می تونیم با هم باشیم، با هم می مونیم، همیشه و همیشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Somehow or other I must get a new job.
[ترجمه گوگل]به هر نحوی باید شغل جدیدی پیدا کنم [ترجمه ترگمان]یه جورایی باید یه شغل جدید پیدا کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We must get the work finished somehow by tomorrow morning.
[ترجمه Amir] هر طوری شده باید فردا صبح کار رو انجام بدیم ( تمام کنیم ) .
|
[ترجمه گوگل]تا فردا صبح باید یه جوری کار رو تموم کنیم [ترجمه ترگمان]فردا صبح باید کار را به نحو احسن انجام دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Drawing profiles is somehow easier than drawing the full face.
[ترجمه گوگل]کشیدن نمایه ها به نوعی ساده تر از کشیدن تمام صورت است [ترجمه ترگمان]کشیدن پروفایل ها به گونه ای آسان تر از نقاشی صورت کامل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Somehow I offended him, which wasn't what I'd intended.
[ترجمه گوگل]به نحوی او را آزرده کردم، که آن چیزی نبود که می خواستم [ترجمه ترگمان]یک جورهایی او را رنجانده بودم، و این چیزی نبود که من قصد داشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. She's managed somehow to procure his telephone number.
[ترجمه گوگل]او به نوعی توانسته شماره تلفن او را بدست آورد [ترجمه ترگمان]او به طریقی توانسته بود شماره تلفنش را بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. She somehow bumbled through four years of college.
[ترجمه گوگل]او به نوعی چهار سال کالج را پشت سر گذاشت [ترجمه ترگمان]اون یه جورایی از چهار سال دانشگاه منو یاد گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
بطریقی (قید)
somehow, someway, someways
هر جور (قید)
somehow
بیک نوعی (قید)
somehow
هر جور هست (قید)
somehow
تخصصی
[ریاضیات] به گونه ای
انگلیسی به انگلیسی
• in some manner, in some way you use somehow to indicate that you do not know how something was done or will be done. you also use somehow to indicate that you do not know the reason for something.
پیشنهاد کاربران
معلوم نیست/نمی دانم چطور
به نحوی، به یک شکل یا دیگری مثال: Somehow, we managed to finish the project on time. به یک نحوی، ما توانستیم پروژه را به موقع پایان دهیم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
somehow = ( also someway, someways ) in a way that isn't known, e. g. We must stop him from seeing her somehow. =for a reason that you don't know, e. g. She looked different somehow.
- یک جورهایی - انگار حتی در برخی بافت های لغوی می تواند معنی "خب" بدهد، مثال: but somehow I couldn't = ولی خب نمی توانستم/ ولی انگار نمی توانستم
به طریقی ، به نوعی ، یه جورایی
in a certain sense "Merciful heavens, your Excellency! What are you saying. . . ?" sniggered the thin man, wriggling more than ever. "Your Excellency's gracious attention is like refreshing manna. . . . This, your Excellency, is ... [مشاهده متن کامل]
my son Nafanail, . . . my wife Luise, a Lutheran in a certain sense. "
تا حدودی ، به نحوی ، یک جورایی
Somehow = یه جورایی Eg:
He's behaving so strangely that it makes you wonder if he's in trouble somehow
به هرحال
after a fashion
گاهی اوقات �به طوری که� نیز معنی می شود.
هرطور شده به طریقی
بفهمی نفهمی . . . . . . . . . . .
بگی نگی
به گونه ای
به طریقی
به هر کلکی!!
هر جور که بشه، با هر کلکی!!، به هر شکل. . . we will get across the river somehow باید هرجور بشه از رودخونه رد شیم.