solvency

/ˈsɒlvənsi//ˈsɒlvənsi/

معنی: حل شدنی، پرداختنی، عدم اعسار، قدرت پرداخت دین، حل کردنی، تحلیل بردنی، ملائت
معانی دیگر: توانایی پرداخت بدهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition of being solvent; ability to pay all due debts.
متضاد: bankruptcy

جمله های نمونه

1. There are serious doubts as to the company's solvency.
[ترجمه گوگل]تردیدهای جدی در مورد پرداخت بدهی شرکت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در مورد پرداخت بدهی شرکت شک و تردیدهای جدی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Fears about the solvency of the banks precipitated the great economic crash.
[ترجمه گوگل]ترس از پرداخت بدهی بانک ها باعث سقوط بزرگ اقتصادی شد
[ترجمه ترگمان]ترس از پرداخت بدهی بانک ها، سقوط بزرگ اقتصادی را تسریع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But accomplishing solvency is no different from accomplishing any other goal.
[ترجمه گوگل]اما دستیابی به پرداخت بدهی تفاوتی با انجام هر هدف دیگری ندارد
[ترجمه ترگمان]اما دستیابی به پرداخت بدهی هیچ تفاوتی با رسیدن به هیچ هدف دیگر ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A large boost to their independent solvency has been the Friday night allowance.
[ترجمه گوگل]یک تقویت بزرگ برای پرداخت بدهی مستقل آنها کمک هزینه شب جمعه بوده است
[ترجمه ترگمان]یک افزایش بزرگ برای پرداخت بدهی مستقل آن ها، مقرری جمعه شب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The solvency of the primary insurer can be threatened if the reinsurer is not financially sound.
[ترجمه گوگل]اگر بیمه‌گر اتکایی از نظر مالی سالم نباشد، توان پرداخت بدهی بیمه‌گر اولیه می‌تواند تهدید شود
[ترجمه ترگمان]پرداخت بدهی بیمه گر اصلی را می توان در صورت عدم پرداخت مالی the تهدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If the key issue is bank solvency, converting debt to equity via bondholder haircuts presents an elegant solution to the problem.
[ترجمه گوگل]اگر مسئله کلیدی بدهی بانک است، تبدیل بدهی به سهام از طریق کوتاه کردن موی صاحب اوراق، راه حلی زیبا برای مشکل ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر مساله کلیدی، پرداخت بدهی بانک باشد، تبدیل بدهی به دارایی از طریق مدل موی کوتاه، راه حل زیبایی برای مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Financial solvency can be a reflection ofyour sense of responsibility.
[ترجمه هلیا] باز پرداخت بدهی مالی میتواند بازتابی از مسئولیت پذیری شما باشد
|
[ترجمه گوگل]توانایی مالی می تواند بازتابی از احساس مسئولیت شما باشد
[ترجمه ترگمان]پرداخت بدهی مالی می تواند انعکاسی از مسیولیت پذیری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government issued revised estimates on the solvency of Social Security and Medicare.
[ترجمه گوگل]دولت برآوردهای تجدیدنظر شده ای در مورد پرداخت بدهی بیمه اجتماعی و مدیکر صادر کرد
[ترجمه ترگمان]دولت برآورده ای بازبینی شده در مورد پرداخت بدهی تامین اجتماعی و بیمه مراقبت های پزشکی را صادر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So the supervision of the solvency is the nucleus of the government insurance supervision.
[ترجمه گوگل]پس نظارت بر دیونیت هسته نظارت بیمه دولت است
[ترجمه ترگمان]بنابراین نظارت بر پرداخت بدهی، هسته نظارت بیمه دولتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Solvency Ratio One of many ratios used to gauge a company's ability to meet long-term obligations.
[ترجمه گوگل]نسبت پرداخت بدهی یکی از بسیاری از نسبت‌هایی است که برای سنجش توانایی شرکت در انجام تعهدات بلندمدت استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]نسبت solvency یکی از نسبت های زیادی که برای اندازه گیری توانایی یک شرکت برای برآورده کردن تعهدات بلند مدت استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Equity ratio to equity ratio to measure long-term solvency is one of the targets.
[ترجمه گوگل]نسبت حقوق صاحبان سهام به نسبت حقوق صاحبان سهام برای اندازه گیری توان پرداخت بلندمدت یکی از اهداف است
[ترجمه ترگمان]نسبت سرمایه به نسبت دارایی برای اندازه گیری پرداخت بلند مدت، یکی از اهداف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such regulation should not separate maintaining solvency from setting rates and reviewing market conduct.
[ترجمه گوگل]چنین مقرراتی نباید حفظ پرداخت بدهی را از تعیین نرخ ها و بررسی رفتار بازار جدا کند
[ترجمه ترگمان]این مقررات نباید حفظ پرداخت بدهی از نرخ تنظیم و مرور رفتار بازار را تفکیک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their targets, including profitability ratios, solvency ratios, asset management ratios.
[ترجمه گوگل]اهداف آنها، از جمله نسبت های سودآوری، نسبت های پرداخت بدهی، نسبت های مدیریت دارایی
[ترجمه ترگمان]اهداف آن ها، از جمله نسبت های سودآوری، نسبت های بدهی، نسبت های مدیریت دارایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An enterprise whose asset-liability ratio is too high, solvency decreases or return on investments is low shall strictly control its investment scale.
[ترجمه گوگل]شرکتی که نسبت دارایی به بدهی آن بسیار بالا است، توانایی پرداخت بدهی کاهش می یابد یا بازده سرمایه گذاری پایین است، باید مقیاس سرمایه گذاری خود را به شدت کنترل کند
[ترجمه ترگمان]یک شرکت که نسبت بدهی به دارایی آن بیش از حد بالا است، کاهش پرداخت بدهی یا بازگشت سرمایه آن کم است، باید به شدت در مقیاس سرمایه گذاری کنترل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Even if they launch a new pension scheme with less generous benefits they face maintaining the solvency of the old fund.
[ترجمه گوگل]حتی اگر آنها یک طرح بازنشستگی جدید با مزایای سخاوتمندانه کمتر راه اندازی کنند، با حفظ توان پرداخت بدهی صندوق قدیمی مواجه می شوند
[ترجمه ترگمان]حتی اگر یک طرح بازنشستگی جدید با مزایای کم تر سخاوتمندانه ای که با حفظ پرداخت بدهی قدیمی مواجه خواهند شد، راه اندازی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حل شدنی (اسم)
solvency

پرداختنی (اسم)
due, solvency

عدم اعسار (اسم)
solvency

قدرت پرداخت دین (اسم)
solvency

حل کردنی (اسم)
solvency

تحلیل بردنی (اسم)
solvency

ملائت (اسم)
solvency

تخصصی

[حسابداری] توانائی ایفای تعهدات
[شیمی] قدرت حلالپوشی
[حقوق] استطاعت، ملائت، توانایی پرداخت دین
[ریاضیات] توانایی نقدی

انگلیسی به انگلیسی

• ability to pay one's debts
a country or organization's solvency is its ability to pay back its debts; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The ability of a company or individual to meet their long - term financial obligations 💰 ✔️
🔍 مترادف: Financial stability
✅ مثال: The company's solvency was in question after several years of poor performance.
[حسابداری]
عدم اعسار
توانگری پرداخت بدهی های بلندمدت
دوستان گرامی توجه بفرمایید که عدم اعسار، توانمندی بنگاه در بازپرداخت بدهی های بلندمدتش است و با توانمندی بازپرداخت بدهی های کوتاه مدتی که با نسبتهای نقدینگی سنجیده میشوند متفاوت است. برعکس insolvency یا اعسار به حالتی اطلاق میشود که بنگاه ناتوان از بازپرداخت بدهی های بلندمدتش می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

دوستان گرامی وقتی مفهوم کلمه یا عبارتی را ازطریق کمک کاربران متوجه میشویم حداقل کاری که میتوانیم بکنیم، لایک کردن آن معنی به منظور دلگرم نمودن آن مترجم برای ادامه کار و کمک بیشتر آتی به خودمان است. زبان فارسی مانند هر دارایی دیگری برای بقا نیازمند کمک همه فارسی دانان برای بقا است.

دارامندی
در حسابداری: توانگری مالی
توانایی پرداخت بدهی
توانگری

بپرس