solubility

/ˌsɒljʊˈbɪlɪti//ˌsɒljʊˈbɪlɪti/

معنی: قابلیت حل
معانی دیگر: حل پذیری، واگشاپذیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: solubilities
(1) تعریف: the quality or extent of being soluble; ability to be dissolved.

(2) تعریف: the amount of a substance that can be dissolved in a particular solvent under given conditions.

جمله های نمونه

1. The solubility of a gas decreases with increasing temperature.
[ترجمه گوگل]حلالیت گاز با افزایش دما کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]حلالیت گاز با افزایش دما کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This increase in water solubility made possible an invitro incubation test with intraperitoneal pus or fluid from patients with peritonitis.
[ترجمه گوگل]این افزایش حلالیت در آب یک آزمایش انکوباسیون آزمایشگاهی با چرک یا مایع داخل صفاقی از بیماران مبتلا به پریتونیت را ممکن کرد
[ترجمه ترگمان]این افزایش در حلالیت آب، علاوه بر pus چرک و یا مایعی از بیماران مبتلا به peritonitis، امکان آزمایش incubation را فراهم می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Values of the solubility parameter for simple liquids can be readily calculated from the enthalpy of vaporization.
[ترجمه گوگل]مقادیر پارامتر حلالیت برای مایعات ساده را می توان به راحتی از آنتالپی تبخیر محاسبه کرد
[ترجمه ترگمان]مقادیر پارامتر حلالیت برای مایعات ساده را می توان به آسانی از آنتالپی تبخیر محاسبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The temperature at which an inverse solubility occurs is often termed cloud point.
[ترجمه گوگل]دمایی که در آن حلالیت معکوس رخ می دهد اغلب نقطه ابر نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]دما که در آن حلالیت معکوس رخ می دهد اغلب نقطه ابری نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The acetic acid reduces the slight solubility of the silver chloride produced during the titration, providing a sharper end-point.
[ترجمه گوگل]اسید استیک حلالیت جزئی کلرید نقره تولید شده در طی تیتراسیون را کاهش می دهد و نقطه پایانی واضح تری را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]اسید استیک قابلیت انحلال جزئی کلرید نقره تولید شده در طول فرآیند را کاهش می دهد و یک نقطه پایانی تیزتر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Solubility: soluble in alcohol, chlorinated solvent, aromatic solvent.
[ترجمه گوگل]حلالیت: محلول در الکل، حلال کلر، حلال معطر
[ترجمه ترگمان]Solubility: محلول در الکل، حلال chlorinated، حلال آروماتیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pervaporation flux depends upon the value of equilibrium solubility.
[ترجمه گوگل]شار تبخیر بستگی به مقدار حلالیت تعادل دارد
[ترجمه ترگمان]شار مغناطیسی بستگی به مقدار قابلیت حل تعادل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this paper, the solubility of thiamine nitrate are measured by Laser method under different conditions.
[ترجمه گوگل]در این مقاله حلالیت نیترات تیامین با روش لیزر در شرایط مختلف اندازه گیری می شود
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، حلالیت of نیترات با روش لیزری تحت شرایط مختلف اندازه گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The water - solubility, emulsifying ability, surface tension, critical micelle concentration ( CMC ) of phosphate were determined.
[ترجمه گوگل]حلالیت در آب، قابلیت امولسیون کنندگی، کشش سطحی، غلظت بحرانی میسل (CMC) فسفات تعیین شد
[ترجمه ترگمان]قابلیت حل آب، قابلیت emulsifying، کشش سطحی، غلظت بحرانی میسل (CMC)فسفات تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their solubility in water enables them to be transported readily in body fluids.
[ترجمه گوگل]حلالیت آنها در آب باعث می شود که به راحتی در مایعات بدن منتقل شوند
[ترجمه ترگمان]حلالیت آن ها در آب به آن ها این امکان را می دهد که به آسانی در مایعات بدن جابجا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Finally, the solubility of methyl chloride in solvent naphtha was mensurated to accord to industrial application.
[ترجمه گوگل]در نهایت، حلالیت متیل کلرید در حلال نفتا برای مطابقت با کاربرد صنعتی اندازه‌گیری شد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، قابلیت انحلال متیل کلرید در حالت حلال mensurated برای مطابقت با کاربرد صنعتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The photosensitivity, alkaline solubility and viscosity of products increased as the ratio of maleic anhydride increased.
[ترجمه گوگل]با افزایش نسبت انیدرید مالئیک، حساسیت به نور، حلالیت قلیایی و ویسکوزیته محصولات افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]photosensitivity، حلالیت alkaline و ویسکوزیته محصولات به عنوان نسبت of maleic افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The solubility of the inorganic salt is quite low in near-and super-critical water, and this makes desalinization in supercritical water possible.
[ترجمه گوگل]حلالیت نمک معدنی در آب نزدیک و فوق بحرانی بسیار کم است و این امر نمک زدایی در آب فوق بحرانی را امکان پذیر می کند
[ترجمه ترگمان]حلالیت نمک غیر آلی در آب نزدیک و بسیار بحرانی بسیار پایین است و این باعث می شود که desalinization در آب فوق بحرانی امکان پذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The paper discusses the solubility of the arsenious sulfide in the nonoxidizahle strong acids. alkaline solution by way of the experiment.
[ترجمه گوگل]این مقاله حلالیت سولفید آرسنیوس را در اسیدهای قوی غیر اکسیدی مورد بحث قرار می دهد محلول قلیایی از طریق آزمایش
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد قابلیت انحلال سولفید arsenious در اسیده ای قوی nonoxidizahle بحث می کند محلول آلکالین به روش آزمایش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The solubility, dielectric constant, and dissipation factor of the polymer were improved alter acetyl substitution of poly(p-xylylene).
[ترجمه گوگل]حلالیت، ثابت دی الکتریک و فاکتور اتلاف پلیمر، جایگزینی استیل پلی (p-xylylene) را بهبود بخشید
[ترجمه ترگمان]حلالیت، ثابت دی الکتریک و ضریب اتلاف پلیمر بهتر از جانشینی acetyl پلی (p - xylylene)بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابلیت حل (اسم)
solubility, solvability

تخصصی

[شیمی] انحلال پذیری
[عمران و معماری] حل شدنی - حلالیت
[مهندسی گاز] حل شوندگی، قابلیت انحلال
[زمین شناسی] انحلال پذیری
[نساجی] قابلیت انحلال - حلالیت
[نفت] قابلیت انحلال

انگلیسی به انگلیسی

• state or quality of being soluble, capability of being melted or dissolved; amount of a substance that can be dissolved in a solvent

پیشنهاد کاربران

solubility ( خوردگی )
واژه مصوب: حل پذیری
تعریف: توانایی یک ماده برای تشکیل یک محلول با مادۀ دیگر
انحلال پذیری
حل شوندگی
حلالیت

بپرس