solitary confinement

/ˈsɑːləˌterikənˈfaɪnmənt//ˈsɒlɪtrikənˈfaɪnmənt/

زندان انفرادی، زندان مجرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the confinement of a prisoner in complete isolation from others, usu. used as a form of punishment.

جمله های نمونه

1. Last night he was being held in solitary confinement in Douglas jail.
[ترجمه گوگل]دیشب او در سلول انفرادی در زندان داگلاس نگهداری می شد
[ترجمه ترگمان]دیشب توی زندان \"داگلاس\" زندانی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He spent eleven years in solitary confinement.
[ترجمه گوگل]او یازده سال را در سلول انفرادی گذراند
[ترجمه ترگمان]یازده سال در زندان انفرادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The arch - criminal was kept solitary confinement.
[ترجمه گوگل]جنایتکار در سلول انفرادی نگهداری می شد
[ترجمه ترگمان] اون مجرم طاق دار بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After a year spent in solitary confinement, he publicly recanted .
[ترجمه گوگل]پس از یک سال گذراندن در سلول انفرادی، او علناً از این کار انصراف داد
[ترجمه ترگمان]بعد از گذراندن یک سال در سلول انفرادی، او به طور عمومی توبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has been put in solitary confinement for attacking another prisoner.
[ترجمه گوگل]او به دلیل حمله به یک زندانی دیگر در سلول انفرادی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]او برای حمله به یک زندانی دیگر زندانی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had been held in solitary confinement for four months.
[ترجمه گوگل]او چهار ماه در سلول انفرادی نگهداری می شد
[ترجمه ترگمان]چهار ماه بود که در زندان انفرادی محبوس شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When I was in solitary confinement I was in a state of hatred.
[ترجمه گوگل]وقتی در سلول انفرادی بودم در حالت نفرت بودم
[ترجمه ترگمان]وقتی من در زندان انفرادی بودم، در یک حالت نفرت و نفرت بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Xi is in solitary confinement, allowed only monthly visits with his father.
[ترجمه گوگل]شی در سلول انفرادی است و فقط اجازه ملاقات ماهانه با پدرش را دارد
[ترجمه ترگمان]Xi در سلول انفرادی است و تنها به صورت ماهانه با پدرش ملاقات می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Prisoners are punished by being put in solitary confinement.
[ترجمه گوگل]زندانیان با قرار گرفتن در سلول انفرادی مجازات می شوند
[ترجمه ترگمان]زندانیان را با حبس انفرادی مجازات می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My days of solitary confinement were over.
[ترجمه گوگل]روزهای انفرادی من تمام شده بود
[ترجمه ترگمان]روزه ای بعد از زایمان تنها بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tonight he's being held in solitary confinement.
[ترجمه گوگل]امشب او در سلول انفرادی نگهداری می شود
[ترجمه ترگمان]امشب او را در زندان انفرادی نگهداری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was held in solitary confinement in the General Intelligence headquarters in Riyadh and was reportedly tortured.
[ترجمه گوگل]او در سلول انفرادی مقر اطلاعات عمومی در ریاض نگهداری می شد و بنا بر گزارش ها مورد شکنجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او در زندان انفرادی در ریاض برگزار شد و بنا بر گزارش ها شکنجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Asylum seekers, with tales of torture, rape and solitary confinement, can go to the end of the queue.
[ترجمه گوگل]پناهجویان با داستان های شکنجه، تجاوز جنسی و سلول انفرادی می توانند تا آخر صف بروند
[ترجمه ترگمان]جویندگان مسکن با قصه های شکنجه، تجاوز و حبس انفرادی می توانند به انتهای صف بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fry opposed the penal reformers' prevailing orthodoxy of solitary confinement.
[ترجمه گوگل]فرای با ارتدوکس غالب اصلاح طلبان کیفری در سلول انفرادی مخالف بود
[ترجمه ترگمان]فرای بر خلاف قانون اساسی حبس انفرادی، مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mordechai Vanunu continues to be held in solitary confinement in Ashkelon prison.
[ترجمه گوگل]مردخای وانونو همچنان در سلول انفرادی در زندان اشکلون نگهداری می شود
[ترجمه ترگمان]Mordechai Vanunu همچنان در زندان انفرادی در زندان شهر دوشنبه نگهداری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• imprisonment of a single person in a room or cell that is completely isolated from others
a prisoner who is in solitary confinement is being kept alone, away from all other prisoners.

پیشنهاد کاربران

زندان انفرادی یا حبس مجرد نوعی زندان است که در آن زندانی هیچ گونه تماسی با دیگران مگر با کارکنان زندان ندارد. گاهی از زندان انفرادی برای محافظت از شخص در برابر آسیب هایی که ممکن است به خود وارد کند، استفاده می شود و گاهی به عنوان تنبیه یا مجازات تخطی از مقررات زندان استفاده می شود.
زندان انفرادی
noun
[noncount] :
🔴the state of being kept alone in a prison cell away from other prisoners
◀️He spent three months in solitary confinement
انفرادی

بپرس