solitariness

جمله های نمونه

1. Even as a boy he was given to solitariness.
[ترجمه گوگل]حتی در کودکی او را به انزوا داده بودند
[ترجمه ترگمان]حتی به عنوان پسری که به تنهایی به او سپرده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Solitariness is thus a result of social behaviour and may produce particular societal structures involving wide dispersion.
[ترجمه گوگل]بنابراین انزوا نتیجه رفتار اجتماعی است و ممکن است ساختارهای اجتماعی خاصی را ایجاد کند که پراکندگی گسترده ای را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]solitariness نتیجه رفتار اجتماعی است و ممکن است ساختارهای اجتماعی ویژه ای شامل پراکندگی گسترده را تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Because of solitariness, both of them chose the same way of living, and were able to criticize traditional culture and query the existence of human beings profoundly.
[ترجمه گوگل]هر دو به دلیل انزوا، شیوه زندگی مشترکی را انتخاب کردند و توانستند فرهنگ سنتی را مورد انتقاد قرار دهند و وجود انسان را عمیقاً جستجو کنند
[ترجمه ترگمان]او به خاطر خودش، هر دو روش زندگی را انتخاب کرد و توانست از فرهنگ سنتی انتقاد کند و موجودیت انسان ها را عمیقا مورد بررسی قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And then solitariness appeared as a problem of social unconsciousness until the Religion Reform times, it had been temporarily solved because of Martin Luther and Calvin's new teachings.
[ترجمه گوگل]و سپس انزوا به عنوان یک مشکل ناخودآگاه اجتماعی ظاهر شد تا زمان اصلاحات مذهبی، به دلیل آموزه های جدید مارتین لوتر و کالوین به طور موقت حل شده بود
[ترجمه ترگمان]و سپس او به عنوان مساله ای از ناخودآگاه اجتماعی تا زمان اصلاح دین به وجود آمد که به دلیل تعلیمات جدید مارتین لوتر و کالون به طور موقت حل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both are characterized by solitariness. But all resemblance ends at the surface.
[ترجمه گوگل]هر دو با انزوا مشخص می شوند اما تمام شباهت ها به ظاهر ختم می شود
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها با solitariness مشخص می شوند اما تمام resemblance به سطح می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He remembered the strange solitariness of her existence in London; her even stranger indifference to this solitariness.
[ترجمه گوگل]انزوایی عجیب او در لندن را به یاد آورد بی‌تفاوتی عجیب‌تر او به این تنهایی
[ترجمه ترگمان]او از انزوای غریبی در لندن به یاد آورد؛ او حتی نسبت به این زن هم بی تفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jin Yuelin found Lin Weiyin and exhausted his lifelong solitariness to repay her who had buried him in the last life.
[ترجمه گوگل]جین یولین لین ویین را پیدا کرد و انفرادی مادام العمر او را به پایان رساند تا به او که در آخرین زندگی او را دفن کرده بود، جبران کند
[ترجمه ترگمان]جین Yuelin لین Weiyin را پیدا کرد و از solitariness مادام العمر خود برای بازپرداخت آنچه که در آخرین زندگی به خاک سپرده بود، خسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Everybody would feel lonely sometimes, it is suppose to learn how to bear the solitariness, never do something stupid due to solitariness.
[ترجمه گوگل]همه گاهی اوقات احساس تنهایی می کنند، فرض کنید یاد بگیرند که چگونه تنهایی را تحمل کنند، هرگز به دلیل تنهایی کار احمقانه انجام ندهید
[ترجمه ترگمان]خیلی احساس تنهایی می کنم، اما باید یاد بگیرم که چه طور تنهایی را تحمل کنم، هیچ وقت کار احمقانه ای انجام نمی دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Like wine having been stored away in a cellar for a long time, solitariness will not lose her fiery character; on the contrary, she will acquire more subtleness of taste or pervasiveness of aroma.
[ترجمه گوگل]مانند شرابی که برای مدت طولانی در سرداب ذخیره شده است، تنهایی شخصیت آتشین خود را از دست نخواهد داد برعکس، ظرافت بیشتری در طعم یا عطر فراگیر خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]خود را نیز مانند شرابی که مدت ها در انبار ذخیره کرده بود از دست نخواهد داد برعکس، او بیش از اندازه ذوق و سلیقه خود را از دست نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, some of them think that accomplishment of free style writing task is a process of revealing their true writing ability, thus they have chance to perform at their best due to solitariness.
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از آنها فکر می کنند که انجام وظیفه نویسندگی به سبک آزاد فرآیندی برای آشکار ساختن توانایی واقعی نوشتن آنهاست، بنابراین به دلیل تنهایی شانس دارند بهترین عملکرد خود را داشته باشند
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی از آن ها فکر می کنند که اجرای سبک نویسندگی سبک آزاد فرآیندی است برای آشکار کردن توانایی نوشتن واقعی آن ها، در نتیجه آن ها شانس ایفای نقش خود را به خاطر solitariness، دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Like wine having been stores away in a cellar for a long time, solitariness will not lose her fiery character; on the contrary, she will acquire more subtleness of taste or pervasiveness of aroma.
[ترجمه گوگل]مانند شرابی که برای مدت طولانی در یک انبار ذخیره شده است، تنهایی شخصیت آتشین خود را از دست نخواهد داد برعکس، ظرافت بیشتری در طعم یا عطر فراگیر خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]خود را نیز مانند شرابی که مدت ها در انبار ذخیره کرده بود از دست نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper discusses average approximation and proposes four theorems which are the supplement for existence theorem, characteristic theorem and solitariness theorem.
[ترجمه گوگل]این مقاله به بحث تقریب میانگین می پردازد و چهار قضیه را پیشنهاد می کند که مکمل قضیه وجود، قضیه مشخصه و قضیه انفرادی هستند
[ترجمه ترگمان]این مقاله تقریب میانگین را مورد بحث قرار داده و چهار قضیه را پیشنهاد می کند که مکمل قضیه وجودی، قضیه مشخصه و قضیه solitariness هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Perhaps in life he suffers insult, shame; and perhaps his lifetime immerses sorrowfulness, solitariness. But his heart to human being's love and compassion will enable his art tree evergreen.
[ترجمه گوگل]شاید در زندگی او از توهین، شرم رنج می برد و شاید عمرش غرق غم و اندوه و تنهایی باشد اما دل او به عشق و شفقت انسان باعث می شود درخت هنر او همیشه سبز شود
[ترجمه ترگمان]شاید در زندگی از اهانت و شرم رنج می برد و شاید زندگی او sorrowfulness، solitariness را غرق می کند اما قلب او به عشق و شفقت، درخت هنری خود را، همیشه سبز می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Apart from the occasional desolated feeling resulting from the monotonous solitariness, such a place is ideal for learning and preparation for the future.
[ترجمه گوگل]جدا از احساس گهگاهی متروک ناشی از تنهایی یکنواخت، چنین مکانی برای یادگیری و آمادگی برای آینده ایده آل است
[ترجمه ترگمان]جدای از احساس desolated ناشی از the یکنواخت، چنین مکانی برای یادگیری و آماده سازی برای آینده ایده آل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• state or quality of being solitary or alone, isolation, seclusion, loneliness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : solitude / solitary / solitariness
صفت ( adjective ) : solitary
قید ( adverb ) : _
تک افتادگی، پرت افتادگی

بپرس