1. I solitarily share this secret of ours, hoping that even you will at times forget that I am your creation and your only confidant.
[ترجمه گوگل]من به تنهایی این راز خود را به اشتراک می گذارم، به این امید که حتی شما هم گاهی فراموش کنید که من مخلوق شما و تنها معتمد شما هستم
[ترجمه ترگمان]من این راز را در این راز سهیم می دانم، به این امید که حتی گاهی اوقات فراموش کنی که من creation و تنها محرم شما هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من این راز را در این راز سهیم می دانم، به این امید که حتی گاهی اوقات فراموش کنی که من creation و تنها محرم شما هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Love is although you stay puppy solitarily in the home one whole day, it as usual licks you.
[ترجمه گوگل]عشق این است که اگر چه یک روز تمام در خانه به تنهایی توله سگ می مانی، اما طبق معمول تو را می لیسد
[ترجمه ترگمان]عشق این است که تو یک روز تمام در خانه پرسه می زنی، مثل همیشه، مثل همیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عشق این است که تو یک روز تمام در خانه پرسه می زنی، مثل همیشه، مثل همیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A hermit chooses to live solitarily.
[ترجمه گوگل]یک گوشه نشین زندگی انفرادی را انتخاب می کند
[ترجمه ترگمان]راهب می خواد با solitarily زندگی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]راهب می خواد با solitarily زندگی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In a place that far from you, solitarily longing for tangling up till the end of time.
[ترجمه گوگل]در جایی که دور از تو، در تنهایی در حسرت درهم تنیدگی تا آخرالزمان
[ترجمه ترگمان]تا جایی که از تو بسیار دور است آرزوی آن تا آخر وقت به آنجا برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تا جایی که از تو بسیار دور است آرزوی آن تا آخر وقت به آنجا برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Because plays soccer a 13 year old of solitarily person to Jinan, Liu Jindong spoke frankly since professional profession these many years, he most has sorry the human is parents.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که لیو جیندونگ یک فرد 13 ساله به تنهایی با جینان فوتبال بازی میکند، از آنجایی که این سالها حرفه حرفهای بود، رک و پوست کنده صحبت میکرد، او بیشتر متاسف بود که انسان پدر و مادر است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که فوتبال بازی می کند ۱۳ ساله از solitarily نفر به Jinan، لیو Jindong از آن زمان که حرفه حرفه ای بسیاری را آغاز کرده است، او بیشتر از پدر و مادر خود متاسف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از آنجا که فوتبال بازی می کند ۱۳ ساله از solitarily نفر به Jinan، لیو Jindong از آن زمان که حرفه حرفه ای بسیاری را آغاز کرده است، او بیشتر از پدر و مادر خود متاسف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Wave - taming Hill It thrusts solitarily from the ground, with an elevation of 213 meters.
[ترجمه گوگل]موج - تپه رام کننده این تپه به صورت انفرادی از زمین با ارتفاع 213 متر رانده می شود
[ترجمه ترگمان]تپه \"Wave\" با ارتفاع ۲۱۳ متر ارتفاع از زمین را فشار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تپه \"Wave\" با ارتفاع ۲۱۳ متر ارتفاع از زمین را فشار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. All his life he fought to free himself from fear solitarily and he made it!
[ترجمه گوگل]تمام عمرش برای رهایی از ترس به تنهایی جنگید و موفق شد!
[ترجمه ترگمان]تمام عمرش برای آزاد کردن خودش جنگیده بود تا از ترس و وحشت خودش را آزاد کند، و موفق شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تمام عمرش برای آزاد کردن خودش جنگیده بود تا از ترس و وحشت خودش را آزاد کند، و موفق شد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They are far away from their hometown parents, comes to Guangzhou, Shenzhen solitarily, but also has places such as Beijing, Shanghai.
[ترجمه گوگل]آنها از والدین شهر خود دور هستند، به طور انفرادی به گوانگژو، شنژن می آیند، اما مکان هایی مانند پکن، شانگهای نیز دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها بسیار دور از پدر و مادرشان هستند، به گوانگ ژو، Shenzhen می آیند، اما مکان هایی مانند پکن، شانگهای نیز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها بسیار دور از پدر و مادرشان هستند، به گوانگ ژو، Shenzhen می آیند، اما مکان هایی مانند پکن، شانگهای نیز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She know that the oneself have from now on a person faces the life solitarily, will not have again the kite to accompany mutually, more can't again so to put to fly fully once.
[ترجمه گوگل]او میداند که از این پس انسان به تنهایی با زندگی روبهرو میشود، دیگر بادبادکی برای همراهی متقابل نخواهد داشت، بیشتر نمیتواند دوباره یک بار به طور کامل پرواز کند
[ترجمه ترگمان]او می داند که انسان از این به بعد به صورت آدمی درآمده است، دیگر حاضر نیست بادبادک را با یکدیگر همراهی کند، باز هم باز هم نمی تواند بلافاصله پرواز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او می داند که انسان از این به بعد به صورت آدمی درآمده است، دیگر حاضر نیست بادبادک را با یکدیگر همراهی کند، باز هم باز هم نمی تواند بلافاصله پرواز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Can only know without being told, knows oneself again, knows oneself again, knows oneself goes solitarily to the soul deep place independent, has run in this long journey, runs to senseless going.
[ترجمه گوگل]فقط می تواند بدون گفتن بداند، دوباره خود را بشناسد، دوباره خود را بشناسد، بداند که در انزوا به اعماق روح می رود، مستقل، در این سفر طولانی دویده است، به سوی رفتن بی معنی می دود
[ترجمه ترگمان]فقط می توان بدون اینکه کسی به او گفته شود، خود را می شناسد، می داند که دوباره خود را می شناسد، می داند که خود به اعماق روح استقلال می رود، در این سفر طولانی می دود، به سمت راست می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فقط می توان بدون اینکه کسی به او گفته شود، خود را می شناسد، می داند که دوباره خود را می شناسد، می داند که خود به اعماق روح استقلال می رود، در این سفر طولانی می دود، به سمت راست می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Since then I will feel great panic at your tears and your waiting solitarily.
[ترجمه گوگل]از آن زمان به بعد من از اشک های شما و انتظار شما در انفرادی وحشت می کنم
[ترجمه ترگمان]از آن به بعد، وحشت بزرگی در اشک های شما و solitarily شما احساس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از آن به بعد، وحشت بزرگی در اشک های شما و solitarily شما احساس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The well head is narrow, Li Xiaolong wears the air respirator to be unable to go into a well, has to give up equipping hangs upside down Jin Gouru solitarily the well.
[ترجمه گوگل]سر چاه باریک است، لی شیائولنگ ماسک تنفسی میپوشد که نمیتواند به داخل چاه برود، مجبور است از تجهیز کردن آویزان وارونه جین گورو به تنهایی چاه چشم پوشی کند
[ترجمه ترگمان]سر چاه باریک است، و لی Xiaolong از ماسک اکسیژن هوا استفاده می کند که قادر به رفتن به چاه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سر چاه باریک است، و لی Xiaolong از ماسک اکسیژن هوا استفاده می کند که قادر به رفتن به چاه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. When her friends were picked up by their parents after school ended late at night, she would solitarily walk home, talking to stars and praying to her mother.
[ترجمه گوگل]هنگامی که والدینش دوستانش را بعد از پایان مدرسه در اواخر شب می گرفتند، او به تنهایی به خانه راه می رفت و با ستاره ها صحبت می کرد و برای مادرش دعا می کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی دوستانش پس از پایان مدرسه در اواخر شب توسط والدینشان انتخاب شدند، او به خانه بر می گشت و با ستارگان صحبت می کرد و برای مادرش دعا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی دوستانش پس از پایان مدرسه در اواخر شب توسط والدینشان انتخاب شدند، او به خانه بر می گشت و با ستارگان صحبت می کرد و برای مادرش دعا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Casting my eyes where seemingly flows nothing afar, I imagine you into a lonely and long shadow in which I lose myself and direction solitarily.
[ترجمه گوگل]چشمانم را به جایی میاندازم که ظاهراً چیزی دورتر نمیآید، تو را در سایهای تنها و طولانی تصور میکنم که در آن خود و مسیر را به تنهایی گم میکنم
[ترجمه ترگمان]در حالی که چشمانم را از جایی که ظاهرا هیچ چیز دور از دور جریان پیدا نمی کند، مجسم می کنم که تو را به یک سایه تنها و دراز که خودم را از دست می دهم و به سوی solitarily می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در حالی که چشمانم را از جایی که ظاهرا هیچ چیز دور از دور جریان پیدا نمی کند، مجسم می کنم که تو را به یک سایه تنها و دراز که خودم را از دست می دهم و به سوی solitarily می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید