solipsistic

جمله های نمونه

1. At first I was brazenly happy, bullish with solipsistic joy; yet most of the time I was puzzlingly, naggingly unhappy.
[ترجمه گوگل]در ابتدا من بی‌پروا خوشحال بودم و از شادی متمادی خوش‌بین بودم با این حال بیشتر اوقات به طرز گیج کننده و آزاردهنده ای ناراضی بودم
[ترجمه ترگمان]ابتدا شاد و شاد به نظر می رسید؛ و با این حال در عین حال از فرط خوشحالی نفس نفس می زد؛ با این حال بیشتر اوقات من puzzlingly و unhappy بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To Baddiel it was solipsistic and showed the limits of a diarist.
[ترجمه گوگل]از نظر بدیل، سولیپسی بود و محدودیت های یک روزنوشت را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]برای Baddiel آن، solipsistic بود و حدود یک diarist را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What a solipsistic lot those Big Chillies were, and how you itched to slap them out of their self-obsession.
[ترجمه گوگل]آن فلفل‌های بزرگ چقدر غم‌انگیز بودند، و چقدر از خودسواسی‌شان بیرون می‌کشید
[ترجمه ترگمان]این chillies بزرگ چقدر solipsistic و چه قدر itched که به خاطر این وسواس به آن ها سیلی بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Suicide is the most solipsistic, selfish act you can do.
[ترجمه گوگل]خودکشی خودخواهانه ترین و خودخواهانه ترین عملی است که می توانید انجام دهید
[ترجمه ترگمان]خودکشی the و خودخواهانه ای است که شما می توانید انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hypochondriac remains a disreputable figure, solipsistic and even immune to the real suffering of others.
[ترجمه گوگل]هیپوکندریاک یک شخصیت بدنام، یکنواخت و حتی مصون از رنج واقعی دیگران است
[ترجمه ترگمان]شخص مالیخولیایی یک شخصیت بدنام، solipsistic، و حتی نسبت به رنج واقعی دیگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Di Rosa's view that art can change the world is perhaps solipsistic.
[ترجمه گوگل]دیدگاه دی روزا مبنی بر اینکه هنر می‌تواند جهان را تغییر دهد، شاید سولیپس‌گرایانه باشد
[ترجمه ترگمان]دیدگاه دی رو که هنر می تواند دنیا را تغییر دهد شاید solipsistic باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If Gilbert Racy took little account of ecclesiastical structures, his attitude to secular ones was solipsistic.
[ترجمه گوگل]اگر گیلبرت ریسی توجه چندانی به ساختارهای کلیسایی نمی کرد، نگرش او نسبت به ساختارهای سکولار یک انحصارگرایانه بود
[ترجمه ترگمان]اگر گیلبرت racy در مورد ساختارهای کلیسا توجه چندانی نداشت، نگرش او نسبت به عقاید سکولار solipsistic بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. More authentic religious inspirations would challenge this schizoid and solipsistic stance.
[ترجمه گوگل]الهامات دینی معتبرتر این موضع اسکیزوئید و سولیپسیست را به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]الهامات مذهبی حقیقی بیشتری این موضع schizoid و solipsistic را به چالش خواهد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Given America's shift into positive-psychology overdrive, a thoughtful critique of this solipsistic grasping is welcome.
[ترجمه گوگل]با توجه به تغییر آمریکا به سمت فشار بیش از حد مبتنی بر روانشناسی مثبت، نقد متفکرانه این درک سولیپسیستی مورد استقبال قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به تغییر آمریکا در بیرون از نظر روانشناسی مثبت، نقد متفکرانه این درک متقابل مورد استقبال قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The artist's work was mediumistic ("Painting is stronger than me, it makes me do what it wants"), solipsistic even.
[ترجمه گوگل]کار این هنرمند مدیومیست بود ("نقاشی از من قوی تر است، باعث می شود آنچه را که می خواهد انجام دهم")، حتی سولیپسیستیک
[ترجمه ترگمان]کار هنرمند mediumistic بود (\"نقاشی از من قوی تر است، و باعث می شود هر کاری که می خواهد انجام دهم\")، حتی اگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Political leaders will have to find ways to moderate solipsistic tribalism and come up with tax and welfare state reforms that balance economic dynamism and social cohesion.
[ترجمه گوگل]رهبران سیاسی باید راه هایی برای تعدیل قبیله گرایی یکپارچه گرایانه بیابند و اصلاحات مالیاتی و دولت رفاهی را ارائه دهند که پویایی اقتصادی و انسجام اجتماعی را متعادل کند
[ترجمه ترگمان]رهبران سیاسی باید راه هایی برای کاستن از قبیله گرایی رو به افزایشی پیدا کنند و اصلاحاتی در وضعیت رفاهی و رفاهی ایجاد کنند که پویایی اقتصادی و انسجام اجتماعی را متعادل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is a tale that always makes me laugh, while reminding me of a certain solipsistic tendency we all have.
[ترجمه گوگل]داستانی وجود دارد که همیشه مرا به خنده می‌اندازد، در حالی که من را به یاد گرایش تک‌نگریستگی خاصی می‌اندازد که همه ما داریم
[ترجمه ترگمان]این داستانی است که همیشه مرا به خنده می اندازد، در حالی که به من یادآوری می کند که در هر حال، ما همه از این امر آگاه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I mean, can you imagine how terrifying a nation of decrepit, solipsistic 90-year-old boomers behind the wheel would be?
[ترجمه گوگل]منظورم این است که آیا می‌توانید تصور کنید که یک ملت فرسوده و بی‌نظیر 90 ساله پشت فرمان چقدر وحشتناک خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]منظورم این است که آیا می توانید تصور کنید که یک ملت از فرتوت، solipsistic ۹۰ ساله پشت فرمان چقدر وحشتناک خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In fact, Gadamer even insists that if we don't have this phenomenon of being pulled up short, our reading is basically just solipsistic.
[ترجمه گوگل]در واقع، گادامر حتی اصرار می‌ورزد که اگر این پدیده کوتاه‌مدت را نداشته باشیم، خواندن ما اساساً تنها نگریستن است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، gadamer حتی اصرار دارد که اگر ما این پدیده را کوتاه نکنیم، مطالعه ما اساسا ناسازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to solipsism (philosophy)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : solipsism
✅️ صفت ( adjective ) : solipsistic
✅️ قید ( adverb ) : solipsistically
منظورش خاص و منحصر بفرد بودن هر فرد هست. توی روانشناسی یونگ فردیت گرایی میشه تعریف کرد. میتونه با خودمحوری و خودمداری هم ارتباط داشته باشه، اما نه لزوما
خودتنهاانگاری، نفس گرایی ( به انگلیسی: Solipsism ) ( از لاتین: solus=تنها و ipse=خود ) یا عینیت منحصربه فرد فلسفه ای است مبنی بر اینکه �ذهن من تنها چیزی است که هر کسی کاملاً به وجود آن اعتقاد دارد�
( فلسفه ) خودانگارانه، خودباورانه، خودمدارانه
خودخواهانه

بپرس