soliloquize

/səˈlɪləˌkwaɪz//səˈlɪləkwaɪz/

معنی: باخود گفتگو کردن، باخود گفتن، تک گویی کردن
معانی دیگر: (به ویژه در تئاتر) تک گویی کردن، با خود حرف زدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: soliloquizes, soliloquizing, soliloquized
مشتقات: soliloquizingly (adv.), soliloquist (n.), soliloquizer (n.)
• : تعریف: to speak aloud what is in one's mind when, or as if when, no one is present or listening.

جمله های نمونه

1. He looked at the birds, god soliloquize : ah, I lied.
[ترجمه گوگل]او به پرنده ها نگاه کرد، خدایا تک گویی: آه، دروغ گفتم
[ترجمه ترگمان]به پرندگان نگاه کرد و گفت: آه، دروغ گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In a word, I will use English soliloquize, think where, where!
[ترجمه گوگل]در یک کلام، من از انفرادی انگلیسی استفاده خواهم کرد، فکر کن کجا، کجا!
[ترجمه ترگمان]در یک کلمه، من از soliloquize انگلیسی استفاده خواهم کرد، فکر کنید کجا، کجا!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In fact, soliloquize to practice oral English is also one of the effective methods.
[ترجمه گوگل]در واقع تک گویی برای تمرین زبان انگلیسی نیز یکی از روش های موثر است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، soliloquize برای تمرین انگلیسی شفاهی نیز یکی از روش های موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do like this and then will seem to be some not orthodox tradition, peculiar get some dangerous, soliloquize for a person of elephant.
[ترجمه گوگل]این کار را انجام دهید و پس از آن به نظر می رسد یک سنت غیر ارتدکس، عجیب و غریب و خطرناک است، برای یک شخص فیل
[ترجمه ترگمان]این کار را دوست داشته باشید و سپس به نظر می رسد که یک سنت متعارف نیست، مخصوص به دست آوردن یک فیل خطرناک و خطرناک برای یک فرد فیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At that time, more than retell articles, my mind side fantasy, side soliloquize situation thing is much.
[ترجمه گوگل]در آن زمان، بیشتر از بازگویی مقالات، فانتزی سمت ذهن من، حالت تک گویی جانبی چیز بسیار است
[ترجمه ترگمان]در آن زمان، بیش از retell مقاله، ذهن من، خیال پردازی به سمت چپ، چیز زیادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mother of say that I don't love to talk in childhood, sometimes still do not love a reason a person, a person quietly or soliloquize or foolish think what.
[ترجمه گوگل]مادر می گویند که من دوست ندارم در کودکی صحبت کنم، گاهی اوقات هنوز یک دلیل را دوست ندارم یک شخص، یک فرد آرام یا تک گویی یا احمقانه فکر می کند چه
[ترجمه ترگمان]مادر می گوید که من علاقه ای به حرف زدن در کودکی ندارم، بعضی وقت ها هم هیچ دلیلی را دوست ندارم، شخصی که به آرامی یا احمق باشد، چه فکر احمقانه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I thought deeply for a long time, what I soliloquize say:" The successful secret is such simple?"
[ترجمه گوگل]برای مدت طولانی عمیقاً فکر کردم آنچه را که تک‌فراز می‌کنم می‌گوید: "راز موفقیت اینقدر ساده است؟"
[ترجمه ترگمان]برای مدتی طولانی به این فکر کردم، چیزی که گفتم: \"راز موفقیت آمیز این قدر ساده است؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Then other people how say next go to, I don't believe a person and can soliloquize to say for a long time.
[ترجمه گوگل]سپس افراد دیگر چگونه می گویند بعدی برو به، من یک شخص را باور نمی کنم و می توانم برای مدت طولانی تک گویی کنم
[ترجمه ترگمان]- پس بقیه مردم چطور می توانند به این کار ادامه دهند، من به کسی اعتماد ندارم و می توانم مدت زیادی حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The quick Lang seems to be some to hesitate ground to soliloquize.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد لنگ سریع کسی است که برای تک‌گویی دریغ می‌کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که لانگ لنگ لنگان لنگان به سوی soliloquize حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با خود گفتگو کردن (فعل)
soliloquize

با خود گفتن (فعل)
soliloquize

تک گویی کردن (فعل)
soliloquize

انگلیسی به انگلیسی

• talk to oneself; recite a monologue (also soliloquise)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : soliloquize
✅️ اسم ( noun ) : soliloquy / soliloquaist
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس