solicitor

/səˈlɪsətər//səˈlɪsɪtə/

معنی: مشاور، وکیل
معانی دیگر: درخواست کننده ی کمک یا اعانه و غیره، مشتری جوینده، (حقوق - انگلیس) مشاور حقوقی (که از barrister پایین تر است)، کسی که اسناد ومدارک عرضحال را تهیه میکند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: solicitorship (n.)
(1) تعریف: one that solicits, esp. one that seeks business or donations.

(2) تعریف: (chiefly British) in the UK, a lawyer who prepares legal documents, gives legal advice, and represents people in the lower courts only.

جمله های نمونه

1. It might be sensible to get a solicitor.
[ترجمه گوگل]گرفتن یک وکیل ممکن است معقول باشد
[ترجمه ترگمان]ممکنه منطقی باشه که یه وکیل بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There will be no court duty solicitor today.
[ترجمه گوگل]امروز وکیل دادگستری وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]امروز دیگر مشاور حقوقی در کار نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She went to see a solicitor off her own bat.
[ترجمه گوگل]او برای دیدن یک وکیل از خفاش خود رفت
[ترجمه ترگمان]اون رفت که یه وکیل رو از چوب بیسبال خودش ببینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My wife's solicitor was anxious to spin things out for as long as possible.
[ترجمه گوگل]وکیل همسرم مشتاق بود که تا آنجایی که ممکن است مسائل را مشخص کند
[ترجمه ترگمان]مشاور زن من مشتاق بود تا هر چه زودتر چیزها را دور بریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Any solicitor will tell you, if you're cohabiting and the man leaves you, you haven't got a leg to stand on.
[ترجمه گوگل]هر وکیلی به شما می گوید، اگر با هم زندگی می کنید و مرد شما را ترک می کند، پایی برای ایستادن ندارید
[ترجمه ترگمان]هر وکیلی به شما می گوید اگر شما cohabiting و مرد شما را ترک کند، شما یک پا ندارید که آن را تحمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Consult a solicitor who is personally recommended to you.
[ترجمه گوگل]با وکیلی که شخصاً به شما توصیه شده است مشورت کنید
[ترجمه ترگمان]با یک وکیل مشورت کنید که شخصا به شما توصیه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I think you should seek guidance from your solicitor on this matter.
[ترجمه گوگل]به نظر من در این مورد باید از وکیل خود راهنمایی بخواهید
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم شما باید از مشاور حقوقی خود در این مورد راهنمایی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Put the matter in the hands of a solicitor.
[ترجمه گوگل]موضوع را به دست یک وکیل بسپارید
[ترجمه ترگمان]این موضوع را به دست یک مشاور حقوقی بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My solicitor will brief the senior counsel.
[ترجمه گوگل]وکیل من به مشاور ارشد توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]مشاور حقوقی من به مشورت کوتاهی خواهد پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His solicitor drew up the will.
[ترجمه گوگل]وکیل او وصیت نامه را تنظیم کرد
[ترجمه ترگمان]His وصیت نامه را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During her illness her solicitor has been acting for her in her business affairs.
[ترجمه گوگل]در طول بیماری، وکیل او در امور تجاری برای او فعالیت می کرد
[ترجمه ترگمان]در خلال بیماری او، مشاور حقوقی برای او در کاره ای تجاری او نقش بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lee's solicitor said last night that they would be lodging an appeal against the sentence.
[ترجمه گوگل]وکیل لی شب گذشته گفت که آنها علیه این حکم اعتراض خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]وکیل لی دیشب گفت که آن ها در برابر این حکم درخواست استیناف خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We'd better tie up the details with a solicitor.
[ترجمه گوگل]بهتر است جزئیات را با یک وکیل گره بزنیم
[ترجمه ترگمان]بهتر است جزئیات را با مشاور حقوقی گره بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Appoint a solicitor to act on your behalf.
[ترجمه گوگل]یک وکیل تعیین کنید تا از طرف شما اقدام کند
[ترجمه ترگمان]از طرف شما مشاور حقوقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My solicitor is no longer in practice.
[ترجمه گوگل]وکیل من دیگر در عمل نیست
[ترجمه ترگمان]وکیل من دیگر در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشاور (اسم)
adviser, consultant, counselor, advisor, councilor, solicitor

وکیل (اسم)
solicitor, proxy, attorney, agent, deputy, assignee, procurator, lieutenant, syndic

تخصصی

[حقوق] وکیل (کارگشا)، مشاور حقوقی (در نظام حقوقی انگلیس که جز در دادگاههای نخستین حق حضور در دادگاه را نداشته و در دعاوی مطروح در محاکم بالاتر به Barrister کمک می کند)

انگلیسی به انگلیسی

• one who solicits, one who requests, one who petitions; one who offers legal advice to clients and may present petitions to the lower courts but is not a member of the bar (british)
a solicitor is a lawyer who gives legal advice and prepares legal documents and cases.

پیشنهاد کاربران

دستیار حقوقی
1. مشاور حقوقی 2. وکیل
مثال:
you need to consult a solicitor
شما نیاز دارید که با یک مشاور حقوقی مشورت کنید.
A solicitor is a type of lawyer who provides legal advice and services to clients. They often handle legal matters outside of the courtroom and may specialize in areas such as property law or contract law.
...
[مشاهده متن کامل]

نوعی وکیل که به مشتریان مشاوره و خدمات حقوقی ارائه می دهد. آنها اغلب به امور حقوقی خارج از دادگاه رسیدگی می کنند و ممکن است در زمینه هایی مانند قانون دارایی یا قانون قرارداد تخصص داشته باشند.
مشاور حقوقی در بیرون دادگاه
مثال ها؛
“I need to consult with a solicitor about my upcoming business venture. ”
In a discussion about legal professions, a law student might say, “I’m considering becoming a solicitor instead of a barrister. ”
A person seeking legal assistance might ask, “Can you recommend a good solicitor for family law matters?”

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/solicitor• https://fluentslang.com/slang-for-lawyer/
● مشاور حقوقی ( بریتیش )
● فروشنده دوره گرد ( امریکن )
مشاور حقوقی ( مشمولین ماده 187 برنامه سوم توسعه در ایران )
⁦✔️⁩مشتری یاب،
درخواست کننده/مطالبه کننده پول
Consumer champions
Solicitors👈 chase 91 - year - old over a stranger’s parking fine
My elderly neighbour lives alone but he’s receiving letters about a fine in someone else’s name
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
My next - door - neighbour is 91 and has lived on his own for the past few years since his wife passed away. Over the summer he started receiving letters about a parking fine, sent to another man’s name but at his address. The company is adamant that the DVLA records this vehicle as registered at his address. It won’t accept there is no such person living there

کسی که برای موسسات خیریه به جمع آوری کمک مالی می پردازد
جمع کننده کمک های مالی
advocate
lawyer
proxy
فروشنده دوره گرد
مشاور حقوقی ( مخصوصا در امور خرید و فروش اموال وهمچنین آماده سازی اسناد حقوقی یا اداری و کمک به تکمیل آنها )
بازاریاب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس