solicitation

/səˌlɪsəˈteɪʃn̩//səˌlɪsɪˈteɪʃn̩/

معنی: التماس، درخواست، خواستاری، تقاضا، تشجیع
معانی دیگر: درخواست، تقاضا، التماس، خواستاری، تشجیع

جمله های نمونه

1. Republican leaders are making open solicitation of the Italian-American vote.
[ترجمه گوگل]رهبران جمهوری خواه علناً از رای ایتالیایی-آمریکایی ها درخواست می کنند
[ترجمه ترگمان]رهبران جمهوری خواه در حال ایجاد درخواست باز از رای ایتالیایی - آمریکایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Four heeded his royal solicitation and plunged their blades into the defiant archbishop of Canterbury.
[ترجمه گوگل]چهار نفر به درخواست سلطنتی او توجه کردند و تیغه های خود را در اسقف اعظم کانتربری فرو بردند
[ترجمه ترگمان]چهار نفر به تقاضای سلطنتی خود توجه کردند و تیغه ها را به طرف اسقف اعظم کنتربری فرو بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A solicitation from the United Negro College Fund.
[ترجمه گوگل]درخواستی از صندوق کالج متحد سیاه پوستان
[ترجمه ترگمان]یک درخواست از صندوق کالج سیاه پوست آمریکا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An Illinois businessman was indicted on murder solicitation charges a month after the slaying.
[ترجمه گوگل]یک تاجر ایلینویی یک ماه پس از قتل به اتهام تقاضای قتل متهم شد
[ترجمه ترگمان]یک تاجر ایلینویز در یک ماه پس از این قتل، به جرم قتل متهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Every gesture they make exudes solicitation.
[ترجمه گوگل]هر ژستی که آنها انجام می دهند، تراوش می کند
[ترجمه ترگمان] هر حرکتی که باعث solicitation میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This solicitation set forth a new architecture for providing NSFNET backbone services, including regional networks and network service providers.
[ترجمه گوگل]این درخواست یک معماری جدید را برای ارائه خدمات ستون فقرات NSFNET، از جمله شبکه های منطقه ای و ارائه دهندگان خدمات شبکه ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]این درخواست یک معماری جدید برای تامین خدمات اولیه backbone شامل شبکه های منطقه ای و ارائه دهندگان خدمات شبکه ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was no solicitation at the event.
[ترجمه گوگل]هیچ درخواستی در این مراسم وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]در آن حادثه، There وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Neither propriety nor the federal Hatch Act forbidding solicitation of political funds on government property was violated, Clinton asserted Wednesday.
[ترجمه گوگل]کلینتون روز چهارشنبه تاکید کرد که نه قانون فدرال هچ که درخواست وجوه سیاسی در اموال دولتی را ممنوع می کند، نقض نشده است
[ترجمه ترگمان]کلینتون در روز چهارشنبه اظهار داشت: نه آداب و رسوم و نه قانون فدرال Hatch که درخواست کمک های مالی به اموال دولتی را منع می کند، نقض شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Make the first solicitation of the three scheduled this quarter.
[ترجمه گوگل]اولین درخواست از سه مورد برنامه ریزی شده در این سه ماهه را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]اولین درخواست را از سه ماه برنامه ریزی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Solicitation: To hand money to the poor after being asked.
[ترجمه گوگل]التماس: پس از درخواست به فقرا پول بدهد
[ترجمه ترگمان]Solicitation: برای پول دادن به فقرا بعد از این که پرسیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A solicitation of votes or orders.
[ترجمه گوگل]درخواست رای یا دستور
[ترجمه ترگمان]یک درخواست رای و یا دستور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Disclaimer: This is not intended as a solicitation to Chinese resident investors.
[ترجمه گوگل]سلب مسئولیت: این به عنوان یک درخواست برای سرمایه گذاران مقیم چین در نظر گرفته نشده است
[ترجمه ترگمان]تذکر: این درخواست به عنوان درخواست سرمایه گذاران چینی در نظر گرفته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Section IV is about the proxy solicitation system and corporate governance.
[ترجمه گوگل]بخش چهارم در مورد سیستم درخواست وکالت و حاکمیت شرکتی است
[ترجمه ترگمان]بخش چهارم در مورد سیستم درخواست پیشکار و حاکمیت شرکتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His selfishness caused him to refuse my solicitation.
[ترجمه گوگل]خودخواهی او باعث شد که درخواست من را رد کند
[ترجمه ترگمان]خودخواهی او باعث شد که solicitation را رد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I accepted the gifts at her solicitation.
[ترجمه گوگل]من به درخواست او هدایا را پذیرفتم
[ترجمه ترگمان] the رو توی solicitation قبول کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

التماس (اسم)
adjuration, appeal, supplication, entreaty, solicitation, conjuration, suppliance, rogation

درخواست (اسم)
suit, application, appeal, solicitation, request, demand, requisition, postulate

خواستاری (اسم)
solicitation, wishing, asking

تقاضا (اسم)
suit, solicitation, request, demand, plea, requisition, importance, requirement, postulate, prayer, rogation

تشجیع (اسم)
encouragement, solicitation, valorization

تخصصی

[کامپیوتر] تقاضا، درخواست

انگلیسی به انگلیسی

• earnest request, entreaty; request for a monetary donation; attempt to influence another to commit an illegal act; offering of sex in exchange for money

پیشنهاد کاربران

درخواست سکس به خاطر پول ( مخصوصا در یک مکان عمومی )
همدستی ( عمدتا درارتکاب جرم )
درخواست ارتکاب جرم
درخواست مجرمانه
تقاضای کیفری

بپرس