solemnity

/səˈlemnəti//səˈlemnɪti/

معنی: هیبت، وقار، ایین تشریفات، مراسم سنگین
معانی دیگر: (مراسم و تشریفات و اعیاد و غیره) جلال، ابهت، خطیر بودن، عید رسمی، تشریفات رسمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: solemnities
(1) تعریف: the condition or quality of being grave or serious.
متضاد: merriment
مشابه: depth, earnest, gravity

- The funeral was an occasion of great solemnity.
[ترجمه گوگل] مراسم تشییع جنازه یک جشن بزرگ بود
[ترجمه ترگمان] مراسم تدفین و مراسم تدفین بسیار مهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a very serious or formal occasion or ceremony.

جمله های نمونه

1. The Queen was crowned with all solemnity / with all the proper solemnities.
[ترجمه گوگل]ملکه با تمام تشریفات تاجگذاری کرد / با تمام تشریفات مناسب
[ترجمه ترگمان]ملکه با تمام solemnity و چیزهای proper آراسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She handed him the envelope with mock solemnity.
[ترجمه گوگل]او پاکت را با تشریفات ساختگی به او داد
[ترجمه ترگمان]با وقار ساختگی پاکت را به دست او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The monument was unveiled with great solemnity.
[ترجمه گوگل]این بنای تاریخی با تشریفات فراوان رونمایی شد
[ترجمه ترگمان]این بنای یادبودی با شکوه بزرگی آشکار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was buried with great pomp and solemnity.
[ترجمه گوگل]او را با شکوه و عظمت به خاک سپردند
[ترجمه ترگمان]او با شکوه و جلال و شکوه به خاک سپرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An exception to this solemnity comes when Mr Raban breaks his own rule and allows stowaways on board.
[ترجمه گوگل]یک استثنا از این احترام زمانی است که آقای رابان قانون خود را زیر پا می گذارد و به مسافران اجازه ورود به کشتی را می دهد
[ترجمه ترگمان]یک استثنا برای این وقار، هنگامی صورت می گیرد که آقای Raban قانون خودش را می شکند و اجازه می دهد که stowaways سوار شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The solemnity was heightened at the actual times of worship by the colourful splendour of clerical pomp.
[ترجمه گوگل]تشریفات در اوقات واقعی عبادت با شکوه رنگارنگ شکوه روحانیت افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]شکوه و ابهت کلیسایی که با شکوه و جلال مذهبی قابل پرستش بود، تشدید می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All around them the solemnity of other faces in mourning.
[ترجمه گوگل]دور تا دورشان وقار چهره های دیگر در سوگ
[ترجمه ترگمان]در پیرامون آن ها وقار و ابهت چهره های دیگر را در خود گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One by one, with grave solemnity, the four of the deputation accepted cigars and lit up in ritualistic fashion.
[ترجمه گوگل]چهار نفر از هیئت، یکی یکی، با تشریفات قبر، سیگار را پذیرفتند و به شیوه ای تشریفاتی روشن کردند
[ترجمه ترگمان]یکی یکی پس از دیگری با وقار و وقار تمام چهار نفر از نمایندگان شهر سیگار و سیگار را به صورت مراسم مذهبی پذیرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His solemnity contrasts with the calculating bustle of Ezra Cohen.
[ترجمه گوگل]وقار او در تضاد با شلوغی محاسباتی ازرا کوهن است
[ترجمه ترگمان]ابهت و ابهت و ابهت آقای کوهن که با محاسبه ارقام حساب می کرد، تضاد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Television has contributed to the steady decline of solemnity in the courtroom.
[ترجمه گوگل]تلویزیون به کاهش مداوم تشریفات در دادگاه کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]تلویزیون به کاهش مداوم عظمت در دادگاه کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Power alternates with ritual solemnity, rather than genuine anguish.
[ترجمه گوگل]قدرت به جای تشویش واقعی، با تشریفات آیینی تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]قدرت جایگزین برای تشریفات مذهبی، تا حدی از اندوه واقعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The room grew quiet and solemnity had re-established itself when Ed reached down and began fidgeting with something in his bag.
[ترجمه گوگل]اتاق ساکت شد و وقتی اد پایین آمد و با چیزی در کیفش مشغول شد، وقار دوباره برقرار شد
[ترجمه ترگمان]اتاق ساکت و ساکت شد، وقتی اد دست دراز کرد و با چیزی در کیفش وول خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Solemnity and lightheartedness, an important dimension of Chinese literature, has been subjected to an undeserved negligence.
[ترجمه گوگل]وقار و سبک دلی، یکی از ابعاد مهم ادبیات چینی، مورد غفلت ناشایست قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]solemnity و lightheartedness، یک بعد مهم از ادبیات چینی، در معرض یک غفلت undeserved قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A lack of solemnity is not necessarily a lack of seriousness.
[ترجمه گوگل]فقدان جدیت لزوماً عدم جدیت نیست
[ترجمه ترگمان]کمبود جدی بودن لزوما فقدان جدی بودن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هیبت (اسم)
scare, awe, solemnity

وقار (اسم)
gravity, elegance, dignity, solemnity, poise, serenity, solemnization

ایین تشریفات (اسم)
solemnity

مراسم سنگین (اسم)
solemnity

انگلیسی به انگلیسی

• gravity, seriousness; ceremoniousness, formality; sincerity, earnestness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : solemnize / solemnify
✅️ اسم ( noun ) : solemnity / solemnization / solemnness
✅️ صفت ( adjective ) : solemn
✅️ قید ( adverb ) : solemnly
وقار
جدیت
تشریفاتی بودن
افتخار
مثل
symbol of eternity and solemnity
سمبل ابدیت و افتخار

بپرس