1. to solder sheets of metal together
ورق های فلزی را به هم لحیم کردن
2. Fewer workers are needed to solder circuit boards.
[ترجمه گوگل]کارگران کمتری برای لحیم کاری مدارهای مدار نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]به کارگران کمتری نیاز است تا بوردهای مدار لحیم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Solder the two pieces together.
4. They make a qualitative judgment on whether the solder joint is acceptable or unacceptable.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد قابل قبول یا غیرقابل قبول بودن اتصال لحیم کاری قضاوت کیفی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک قضاوت کیفی در مورد اینکه آیا اتصال قطعی قابل قبول است یا غیرقابل قبول است، ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Some joins. such as the fine solder work required for gold filigree and granulation, can not be seen even at high magnification.
[ترجمه گوگل]برخی ملحق می شوند مانند لحیم کاری ظریف مورد نیاز برای فیلیگران طلا و دانه بندی، حتی در بزرگنمایی بالا نیز قابل مشاهده نیست
[ترجمه ترگمان]بعضی ها به هم می پیوندند از این قبیل می توان از خاصیت solder ظریف طلا و filigree بهره برد که حتی در بزرگنمایی بالا نیز دیده نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Note the solder tag at one of the T1 fixing lugs.
[ترجمه گوگل]به برچسب لحیم کاری در یکی از تیغه های ثابت T1 توجه کنید
[ترجمه ترگمان]به برچسب لحیم در یکی از the تعمیر T۱ توجه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The tin lead soft solder used on the ewer is very dense to X-rays and appears as white patches on the radiograph.
[ترجمه گوگل]لحیم کاری نرم سرب قلع که روی میخک استفاده می شود در برابر اشعه ایکس بسیار متراکم است و به صورت لکه های سفید در رادیوگرافی ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]سربی tin که روی پارچ به کار می رود بسیار متراکم به اشعه ایکس است و به صورت لکه های سفید روی the نمایان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I loved the metallic smell of solder as it dripped in small puddles, hardening on the workbench before me.
[ترجمه گوگل]من بوی فلزی لحیم کاری را دوست داشتم که در گودال های کوچک چکه می کرد و روی میز کار قبل از من سفت می شد
[ترجمه ترگمان]همچنان که از چاله های کوچک می چکید و روی میز روی میز کار می کردم، عاشق بوی فلزی of بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Leave solder paste for 4 hours at room temperature before use. Unseal solder paste be stored 24 hours in room temperature .
[ترجمه گوگل]قبل از استفاده خمیر لحیم کاری را به مدت 4 ساعت در دمای اتاق بگذارید خمیر لحیم کاری Unseal 24 ساعت در دمای اتاق نگهداری می شود
[ترجمه ترگمان]قبل از استفاده خمیر سربی را به مدت ۴ ساعت در دمای اتاق بگذارید خمیر سربی unseal باید ۲۴ ساعت در دمای اتاق نگهداری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Lead alloys as solder for transducers used in high-powered (designated to operate for several hours at acoustic power levels of 125 dB SPL and above) loudspeakers.
[ترجمه گوگل]آلیاژهای سرب بهعنوان لحیمکننده برای مبدلهای مورد استفاده در بلندگوهای پرقدرت (برای چند ساعت کارکرد در سطوح توان صوتی 125 دسیبل SPL و بالاتر) استفاده میشوند
[ترجمه ترگمان]آلیاژهای سرب به عنوان لحیم کاری در مبدل های قدرت بالا (تعیین شده برای کار برای چندین ساعت در سطوح قدرت صوتی ۱۲۵ dB SPL و بالا)استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. If too much solder is use, it may flow past tube and clog seating area.
[ترجمه گوگل]اگر از لحیم کاری بیش از حد استفاده شود، ممکن است از لوله عبور کند و قسمت نشیمنگاه را مسدود کند
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از حد solder استفاده شود، ممکن است از لوله عبور کرده و محل نشستن را مسدود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Iron, tin melting furnace, the solder wire.
[ترجمه گوگل]آهن، کوره ذوب قلع، سیم لحیم کاری
[ترجمه ترگمان]آهن، قلع و حلبی سیم solder
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Familiar with assemble line, potting machine, wave solder machine and fixture.
[ترجمه گوگل]آشنا به خط مونتاژ، دستگاه گلدان، دستگاه لحیم کاری موج و فیکسچر
[ترجمه ترگمان]آشنایی با خطوط مونتاژ، ماشین ظروف، ماشین، ماشین، ثابت و ثابت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The heavy brown furniture, and Senor Menini: his eyepiece, the solder in his teeth, his dusty scales.
[ترجمه گوگل]مبلمان قهوه ای سنگین، و سنور منینی: چشمی او، لحیم کاری در دندان هایش، ترازوهای غبار آلودش
[ترجمه ترگمان]مبل های قهوه ای سنگین و سینیور Menini: eyepiece، the، solder را، با فلس های گرد و خاک گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید