کنایه ای از بی اختیاری در لحظه مرگ است که در فارسی با �خود را نجس کردن� یا �کثیف کردن� بیان می شود. خودش را کثیف کرد — معمولاً به این معنا که از ترس، شوک، درد یا ضعف کنترل بدنش را از دست داده و مدفوع ( و گاهی ادرار ) کرده است.
... [مشاهده متن کامل]
در نثر داستانی تقریباً همیشه بارِ تحقیر، وحشت شدید یا فروپاشی دارد، نه صرفاً کثیف شدن عادی.
معادل های دقیق فارسی بسته به لحن:
خنثی/روایی:
�خودش را کثیف کرده بود�
ادبی و غیرمستقیم ( رایج در ترجمهٔ داستان ) :
�کنترل خود را از دست داده بود�
�از ترس، تاب نیاورده بود�
صریح تر ( اگر متن خشن است ) :
�از ترس، خودش را خراب کرده بود�
... [مشاهده متن کامل]
در نثر داستانی تقریباً همیشه بارِ تحقیر، وحشت شدید یا فروپاشی دارد، نه صرفاً کثیف شدن عادی.
معادل های دقیق فارسی بسته به لحن:
خنثی/روایی:
�خودش را کثیف کرده بود�
ادبی و غیرمستقیم ( رایج در ترجمهٔ داستان ) :
�کنترل خود را از دست داده بود�
�از ترس، تاب نیاورده بود�
صریح تر ( اگر متن خشن است ) :
�از ترس، خودش را خراب کرده بود�