8. There was a soggy mess of porridge on the table.
[ترجمه گوگل]یک آشغال خیس از فرنی روی میز بود [ترجمه ترگمان]روی میز آش mess ریخته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Rick couldn't face another picnic lunch on a soggy paper plate.
[ترجمه گوگل]ریک نمیتوانست با ناهار پیک نیک دیگری روی یک بشقاب کاغذی خیس روبرو شود [ترجمه ترگمان]ریک با یک غذای معمولی دیگر روی یک بشقاب کاغذی خیس دست و پا نمی زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Soggy underfoot it may be, but it's hard to dampen the spirit of the country's premier rowing event.
[ترجمه گوگل]ممکن است زیر پا خیس باشد، اما تضعیف روحیه مسابقات برتر قایقرانی کشور سخت است [ترجمه ترگمان]زیر پا گذاشتن در زیر پا ممکن است، اما سخت است که روح رئیس این کشور را از هم dampen [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. At the time our soggy mission was a singleminded search for a classic Vienna coffeehouse.
[ترجمه گوگل]در آن زمان ماموریت غمگین ما جست و جوی مجردی برای یک قهوه خانه کلاسیک وین بود [ترجمه ترگمان]در آن زمان ماموریت soggy یک جستجوی singleminded برای یک قهوه خانه کلاسیک در وین بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Even the pages of my notebook were soggy to write on, and ballpoint pen sank into the softened surface.
[ترجمه گوگل]حتی صفحات دفترم برای نوشتن خیس بود و خودکار در سطح نرم فرو رفت [ترجمه ترگمان]حتی صفحاتی از دفتر من خیس بود که روی آن نوشته شده بود، و خودکار با خودکار به سطح نرم فرو رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I forgot my wetness, my dripping jeans, the soggy waterlogged ground.
[ترجمه گوگل]خیس بودنم، شلوار جینم که چکه می کرد، زمین خیس و غرقاب را فراموش کردم [ترجمه ترگمان]wetness را فراموش کردم، شلوار جینم بر روی زمین خیس خیس [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Showers spray everywhere, creating soggy toilet paper and slippery floors.
[ترجمه گوگل]دوش ها همه جا را می پاشند و باعث ایجاد کاغذ توالت خیس و کف لغزنده می شوند [ترجمه ترگمان]اسپری ضد آب در همه جا پاشیده می شود، کاغذهای توالت خیس و کف لغزنده را ایجاد می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. His corn flakes had probably gone soggy at breakfast too.
[ترجمه گوگل]احتمالاً دانههای ذرت او در هنگام صبحانه نیز خیس شده بود [ترجمه ترگمان]دانه های ذرت او هم احتمالا سر صبحانه خیس آب شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• thoroughly wet, soaked, saturated; moist and heavy; dull something that is soggy is unpleasantly wet.
پیشنهاد کاربران
1. خیس خیس. خیس آب 2. گل و شل 3. ( نان و غیره ) خمیر مثال: a soggy mass of fallen leaves یک توده خیس آب از برگهای افتاده
( of things that can absorb water, especially food ) unpleasantly wet and soft صفت/ ( از چیزهایی که می توانند آب را جذب کنند، به ویژه غذا ) به طور ناخوشایند مرطوب و نرم soggy ground I hate it when cereal goes soggy. ... [مشاهده متن کامل]
They quickly realised, however, that whatever they were carrying was wet and soggy and not like rocks at all. They thought it might be meat. Synonym; wet ( NOT DRY )
1. ( عامیانه ) مست. 2 . به طور ناخوشایند خیس، نرم و مرطوب . مثال: My uncles always gets very sentimental and weepy whenever he starts getting soggy I hate it when cereal goes soggy There is nothing more depressing than a pile of soggy laundry
Soggy شل و آبکی، خیس آبکش . Soggy ground . They played on a wet soggy field . I hate it when cereal goes soggy . The cushions are completly soggy from last night's rain
موش آب کشیده
نامتعارف ، غیر عادی ، نقل از مجله اکونومیست most countries are facing soggy growth, infl�ation, squeezed living standards and a savage political backlash.
احمق. کودن. بی حال.
در معنای عامیانه: مثل موش آب کشیده خیس خلنگ شل و آبکی