softness

/ˈsɑft.nəs//ˈsɑft.nəs/

معنی: ملایمت، نرمی
معانی دیگر: اهستگی

جمله های نمونه

1. the softness of your skin disgraces the petals of the rose
لطافت پوست تو گلبرگ های گل سرخ را شرمگین می کند.

2. The sea air robbed her hair of its softness.
[ترجمه گوگل]هوای دریا لطافت موهایش را ربود
[ترجمه ترگمان]هوای دریا موهایش را از لطافت آن محروم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The softness and malleability of gold makes it perfect for making jewellery.
[ترجمه گوگل]نرمی و چکش خواری طلا آن را برای ساخت جواهرات عالی می کند
[ترجمه ترگمان]نرمی و انعطاف پذیری طلا آن را برای ساخت جواهرات کامل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her skin was admired for its velvety softness.
[ترجمه گوگل]پوست او به خاطر نرمی مخملی اش مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]پوستش به خاطر نرمی مخملی آن تحسین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pencils are graded according to softness.
[ترجمه گوگل]مدادها بر اساس نرمی درجه بندی می شوند
[ترجمه ترگمان]pencils به صورت نرمی نمره داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He gently felt the softness of the baby's cheek.
[ترجمه گوگل]نرمی گونه بچه را به آرامی حس کرد
[ترجمه ترگمان]او به نرمی نرمی گونه کودک را احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The fineness and softness of the dress caught her attention.
[ترجمه گوگل]لطافت و لطافت لباس توجه او را جلب کرد
[ترجمه ترگمان]ظرافت و لطافت لباس توجهش را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Taylor would win no prizes for softness and sympathy.
[ترجمه گوگل]تیلور هیچ جایزه ای برای نرمی و همدردی نمی برد
[ترجمه ترگمان]تیلور هیچ علاقه ای به نرمی و همدردی به او نشان نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He kissed its softness and placed her palm against his cheek.
[ترجمه گوگل]نرمی اش را بوسید و کف دستش را روی گونه اش گذاشت
[ترجمه ترگمان]نرمی و مهربانی آن را بوسید و کف دستش را روی گونه اش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Add rugs to hard floors for softness and interest, but make sure they will not slip and cause accidents.
[ترجمه گوگل]برای نرمی و جذابیت، فرش‌ها را به کف‌های سخت اضافه کنید، اما مطمئن شوید که نمی‌لغزند و باعث تصادف نمی‌شوند
[ترجمه ترگمان]rugs را به کف زمین سخت برای نرمی و علاقه اضافه کنید، اما مطمئن شوید که آن ها اشتباه نمی کنند و باعث تصادف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The blossoms also signify the feminine characteristics of softness, mildness and peacefulness.
[ترجمه گوگل]شکوفه ها همچنین نشان دهنده ویژگی های زنانه نرمی، ملایمت و آرامش است
[ترجمه ترگمان]شکوفه همچنین ویژگی های مادینه نرمی، ملایمت و آرامش را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He saw her eyes grow huge, saw their softness replaced with bewilderment and something which wrenched at his heart.
[ترجمه گوگل]او دید که چشمان او بزرگ شده‌اند، نرمی آنها را با گیجی و چیزی که در قلبش آزار می‌دهد جایگزین شده است
[ترجمه ترگمان]دید که چشمانش بزرگ شد، نرمی و نرمی آن ها را با سردرگمی و چیزی که به قلبش فرو ریخت، دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Awakening to the softness of Bethany pressed into her caused heat to spring life into her loins.
[ترجمه گوگل]بیدار شدن از لطافت بتانی که در او فشرده شده بود باعث شد تا گرما زندگی را در کمر او ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]به نرمی بتانی به نرمی بتانی فشرده شد و باعث شد که او گرم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chill softness brushed his back as he slid into the rough grass.
[ترجمه گوگل]نرمی سرد پشتش را در حالی که داخل چمن های خشن می لغزید، سایید
[ترجمه ترگمان]نرمی و نرمی پشتش را پس زد و به میان علف های سخت فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملایمت (اسم)
calmness, amenity, gentleness, leniency, mildness, moderation, softness, warmth, lenity, quietness

نرمی (اسم)
subtlety, suavity, amenity, leniency, softness, plasticity, lubricity, gloss, unction, lenity, pash, malleability

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being soft; malleability; smoothness; gentleness, tenderness; delicateness; quietness; weakness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : soften
✅️ اسم ( noun ) : softness / softy / softie
✅️ صفت ( adjective ) : soft
✅️ قید ( adverb ) : softly
سوسول بودن
لطافت
softness ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: نرمی
تعریف: خاصیت مواد غذایی ای که بافت آن سست و شل است

بپرس