softening

جمله های نمونه

1. the wind was softening
باد داشت ملایم می شد.

2. She was just softening me up.
[ترجمه گوگل]او فقط مرا نرم می کرد
[ترجمه ترگمان] اون داشت منو آروم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She felt herself softening towards him.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که نسبت به او نرم می شود
[ترجمه ترگمان]خود را نرم و نرم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As he sat by the fire softening potatoes between his gums, he felt pleased with himself.
[ترجمه ت] هم چنان که کنار آتش نشسته بود، سیب زمینی ها را از لابلای لثه هایش نرم می کرد، و باخودش احساس خرسندی می کرد
|
[ترجمه گوگل]وقتی کنار آتش نشسته بود و سیب زمینی ها را بین لثه هایش نرم می کرد، از خودش احساس رضایت می کرد
[ترجمه ترگمان]همچنان که در کنار آتش سیب زمینی، بین gums می نشست، احساس می کرد که از خودش راضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Elian has also helped the softening process along.
[ترجمه گوگل]Elian همچنین به روند نرم شدن کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]الیان همچنین به روند نرم کردن مسیر کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Choosing Choose fruit that's just softening; it will soon ripen at room temperature.
[ترجمه گوگل]انتخاب میوه ای را انتخاب کنید که فقط نرم می شود به زودی در دمای اتاق خواهد رسید
[ترجمه ترگمان]انتخاب میوه ها به تازگی نرم می شود؛ به زودی در دمای اتاق می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now the unions are softening up their hard hats.
[ترجمه گوگل]اکنون اتحادیه ها کلاه خود را نرم می کنند
[ترجمه ترگمان]اکنون اتحادیه ها در حال نرم شدن کلاه های سخت خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I can see what they mean about women softening you up.
[ترجمه گوگل]من می توانم منظور آنها را در مورد اینکه زنان شما را نرم می کنند، ببینم
[ترجمه ترگمان]من می فهمم که آن ها در مورد زن ها چه معنایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The question is, will the softening demand be able to offset the increase in supply.
[ترجمه گوگل]سوال این است که آیا کاهش تقاضا می تواند افزایش عرضه را جبران کند؟
[ترجمه ترگمان]سوال این است که، کاهش تقاضا قادر به جبران افزایش عرضه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Already, the rails were softening, the circular tube was becoming ovoid.
[ترجمه گوگل]از قبل، ریل ها نرم شده بودند، لوله دایره ای شکل داشت
[ترجمه ترگمان]از هم اکنون ریل ها نرم شده بود و لوله دایروی در حال تبدیل شدن به ovoid بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Labour Party showed some signs of softening in its attitude to the supporters of the new form of Unity.
[ترجمه گوگل]حزب کارگر نشانه هایی از نرمش را در برخورد با حامیان شکل جدید وحدت نشان داد
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر نشانه هایی از نرم شدن در نگرش خود نسبت به حامیان شکل جدید اتحاد را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This causes temporary softening of the ligaments in preparation for the birth.
[ترجمه گوگل]این باعث نرم شدن موقت رباط ها در آمادگی برای زایمان می شود
[ترجمه ترگمان]این باعث نرم شدن موقت رباط ها در آماده سازی برای تولد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I have witnessed the softening of the hardest of hearts by a simple smile. Goldie Hawn
[ترجمه گوگل]من با یک لبخند ساده شاهد نرم شدن سخت ترین دلها بوده ام گلدی هاون
[ترجمه ترگمان]من شاهد نرم کردن دشوارترین قلب های قلب های با لبخند ساده بودم \" آنابل گلدی \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Smile has the magic of touching, softening and stealing the heart. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]لبخند جادوی لمس کردن، نرم کردن و ربودن قلب را دارد دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]لبخند می زند، جادوی لمس کردن، نرم شدن و دزدی قلب را دارد دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] نرم شدگی - نرم کردن - نرمکن
[نساجی] کاهش املاح محلول - نرم سازی آب - نرم کردن آب - سختی گیری آب
[پلیمر] نرمی، نرم شدگی، نرم شدن

انگلیسی به انگلیسی

• act of making soft; process of becoming soft

پیشنهاد کاربران

نرم کردن، ملایم ساختن،
جرح و تعدیل
بمباران مقدماتی برای کاهش و خنثی سازی پدافند دشمن

بپرس