اسم ( noun )
حالات: societies
حالات: societies
• (1) تعریف: a community or group of people who live in the same country or area and are linked with each other by such things as laws and customs.
• مترادف: community
• مشابه: circle, fellowship
• مترادف: community
• مشابه: circle, fellowship
- The twentieth century saw a considerable change in how our society views women.
[ترجمه گوگل] قرن بیستم شاهد تغییر قابل توجهی در نحوه نگرش جامعه ما به زنان بود
[ترجمه ترگمان] قرن بیستم شاهد تغییر قابل توجهی در نحوه نگرش جامعه ما به زنان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قرن بیستم شاهد تغییر قابل توجهی در نحوه نگرش جامعه ما به زنان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Every society considers some behaviors acceptable and others unacceptable.
[ترجمه Mahour] همه جوامع شامل بعضی رفتار های مورد قبول و غیر قابل قبول هستند.|
[ترجمه گوگل] هر جامعه ای برخی رفتارها را قابل قبول و برخی دیگر را غیرقابل قبول می داند[ترجمه ترگمان] هر جامعه رفتارهایی را قابل قبول و برخی غیرقابل قبول می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: human beings as a whole.
• مشابه: community, public
• مشابه: community, public
- The scientists believed their invention would benefit society.
[ترجمه گوگل] دانشمندان معتقد بودند که اختراع آنها به نفع جامعه است
[ترجمه ترگمان] دانشمندان بر این باور بودند که اختراع آن ها به نفع جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانشمندان بر این باور بودند که اختراع آن ها به نفع جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a particular group that is in some way distinct from the community as a whole, or distinct from other groups of people as seen from a historical perspective.
- polite society
[ترجمه ر.ر] نظام اجتماعی مؤدب|
[ترجمه گوگل] جامعه مودب[ترجمه ترگمان] از معاشرت با اعیان و اشراف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- bourgeois society
- Elizabethan society.
• (4) تعریف: the upper-class or fashionable people generally.
• مترادف: elite, gentry
• مترادف: elite, gentry
- She was expected to marry a member of society.
[ترجمه گوگل] انتظار می رفت او با یکی از اعضای جامعه ازدواج کند
[ترجمه ترگمان] او انتظار داشت با یک عضو جامعه ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او انتظار داشت با یک عضو جامعه ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Society shunned him when he wrote a book that mocked the lifestyle of the upper classes.
[ترجمه گوگل] وقتی کتابی نوشت که سبک زندگی طبقات بالا را به سخره گرفت، جامعه از او دوری کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی کتابی می نوشت که سبک زندگی طبقات بالا را مسخره می کرد، جامعه از او دوری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی کتابی می نوشت که سبک زندگی طبقات بالا را مسخره می کرد، جامعه از او دوری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a group of persons associated for a particular purpose or activity in connection with shared interests or beliefs.
• مترادف: association, club, guild, organization
• مشابه: alliance, circle, crowd, order, union
• مترادف: association, club, guild, organization
• مشابه: alliance, circle, crowd, order, union
- The local art society welcomes new artists and tries to assist them.
[ترجمه گوگل] جامعه هنری محلی از هنرمندان جدید استقبال می کند و سعی می کند به آنها کمک کند
[ترجمه ترگمان] جامعه هنر محلی از هنرمندان جدید استقبال می کند و می کوشد تا به آن ها کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جامعه هنر محلی از هنرمندان جدید استقبال می کند و می کوشد تا به آن ها کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The Women's State Temperance Society was founded with the goal of regulating and limiting the sale of alcohol.
[ترجمه گوگل] جامعه اعتدال دولتی زنان با هدف تنظیم و محدود کردن فروش الکل تأسیس شد
[ترجمه ترگمان] انجمن اعتدال دولتی زنان با هدف تنظیم و محدود کردن فروش مشروبات الکلی تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] انجمن اعتدال دولتی زنان با هدف تنظیم و محدود کردن فروش مشروبات الکلی تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: company; companionship.
• مترادف: companionship, company, fellowship
• مترادف: companionship, company, fellowship
- His society is pleasant to me.
[ترجمه گوگل] جامعه او برای من خوشایند است
[ترجمه ترگمان] معاشرت با من خوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] معاشرت با من خوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: relating to elegant, fashionable, or genteel society.
• مترادف: aristocratic, social, upper-class
• مشابه: chic, elegant, fashionable, genteel, highborn, stylish
• مترادف: aristocratic, social, upper-class
• مشابه: chic, elegant, fashionable, genteel, highborn, stylish
- He'd never been to one of these society dinners before and had no idea what to wear.
[ترجمه گوگل] او هرگز به یکی از این شام های جامعه نرفته بود و نمی دانست چه بپوشد
[ترجمه ترگمان] پیش از این هرگز به یکی از این رستوران های محافل نرفته بود و نمی دانست چه بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پیش از این هرگز به یکی از این رستوران های محافل نرفته بود و نمی دانست چه بپوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Their engagement was announced in the society pages of the newspaper.
[ترجمه گوگل] نامزدی آنها در صفحات جامعه روزنامه اعلام شد
[ترجمه ترگمان] نامزدی آن ها در صفحات انجمن روزنامه اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نامزدی آن ها در صفحات انجمن روزنامه اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید