sociality

/ˌsoʊʃiːˈælɪtiː//ˌsəʊʃɪˈælɪtɪ/

معنی: سوسیالیزم، جامعه جویی، گروه گرایی، اجماعی بودن
معانی دیگر: همگین گری، همزیگان گری، اجتماعی بودن، معاشرتی بودن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: socialities
(1) تعریف: the tendency of individuals to form societies or social groups.

(2) تعریف: the action of associating with others; sociability.
مشابه: commerce

(3) تعریف: a sociable act; friendliness or affability.

جمله های نمونه

1. Market administration law manifests sociality from its essential, function and criterion means.
[ترجمه گوگل]قانون اداره بازار، اجتماعی بودن را از ابزارهای اساسی، کارکرد و معیار آن متجلی می کند
[ترجمه ترگمان]قانون مدیریت بازار، sociality را از اهمیت، عملکرد و معیار آن نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As an intelligent entity with sociality, Agent can have capability of communication.
[ترجمه گوگل]عامل به عنوان یک موجود هوشمند با اجتماعی بودن، می تواند قابلیت ارتباط داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نهاد هوشمند با sociality، عامل می تواند قابلیت ارتباط داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The periodical has its naturality and sociality.
[ترجمه گوگل]نشریه طبیعی بودن و اجتماعی بودن خود را دارد
[ترجمه ترگمان]The naturality و sociality دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Corresponding with the characters in urban design - "sociality" and "exoteric", public participation is the part and parcel in this complex system.
[ترجمه گوگل]مطابق با شخصیت‌های طراحی شهری - «اجتماعی» و «برون‌گرایانه»، مشارکت عمومی جزئی از این نظام پیچیده است
[ترجمه ترگمان]در این بخش با شخصیت های طراحی شهری، \"sociality\" و \"exoteric\"، مشارکت عمومی بخش و بسته در این سیستم پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Meanwhile, sociality also divides judicial power from legislation and administration.
[ترجمه گوگل]در این میان، اجتماعی بودن نیز قدرت قضایی را از قانونگذاری و اداره تقسیم می کند
[ترجمه ترگمان]در عین حال، sociality نیز قدرت قضایی را از قانون گذاری و مدیریت تقسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ases man should taboo bad hobby, Cultivates good sociality ability.
[ترجمه گوگل]مرد عاصی باید سرگرمی بد را تابو کند، توانایی اجتماعی خوب را پرورش می دهد
[ترجمه ترگمان]مرد Ases باید یک سرگرمی بد را ممنوع کند، یعنی توانایی sociality خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I think service or any jobs with some sociality is the best suitable work for me.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم خدمات یا هر شغلی با اجتماعی بودن بهترین کار برای من است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم خدمات یا هر شغلی با برخی از sociality بهترین کار برای من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mammals as a class are not strong on sociality.
[ترجمه گوگل]پستانداران به عنوان یک طبقه از نظر اجتماعی قوی نیستند
[ترجمه ترگمان]پستانداران به عنوان یک کلاس در sociality قوی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This image creates specific pattern of sociality and thus becomes consumer's image sign.
[ترجمه گوگل]این تصویر الگوی اجتماعی خاصی را ایجاد می کند و در نتیجه به نشانه تصویر مصرف کننده تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]این تصویر الگوی خاصی از sociality را ایجاد می کند و در نتیجه نشانه تصویر مصرف کننده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Deepening sociality is yet another form of life's increasing codependence on other life.
[ترجمه گوگل]تعمیق اجتماعی بودن شکل دیگری از افزایش وابستگی زندگی به زندگی دیگر است
[ترجمه ترگمان]Deepening sociality هنوز شکل دیگری از افزایش زندگی در زندگی دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The paper holds that curiousness and sociality are the basic need of human being, their fusion and development will turn to a need for knowledge interaction at a higher level.
[ترجمه گوگل]این مقاله معتقد است که کنجکاوی و اجتماعی بودن نیاز اساسی انسان است که آمیختگی و توسعه آنها به نیاز به تعامل دانش در سطح بالاتر تبدیل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این مقاله نشان می دهد که curiousness و sociality نیازهای اولیه انسان هستند، ترکیب و توسعه آن ها به نیاز به تعامل دانش در سطح بالاتر تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sociality, exchangeability and compensation of the abstract work form the properties of commodity value in the courses of production and exchange.
[ترجمه گوگل]اجتماعی بودن، مبادله پذیری و جبران اثر انتزاعی ویژگی های ارزش کالا را در دوره های تولید و مبادله تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]The، exchangeability و جبران کار انتزاعی ویژگی های ارزش کالا را در دوره های تولید و مبادله شکل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sociality, exchangeability and compensation of the abstract work that form commodity value exist at the same time. They three are preconditions of each other and are closely related to each other.
[ترجمه گوگل]اجتماعی بودن، مبادله پذیری و جبران اثر انتزاعی که ارزش کالایی را تشکیل می دهد، همزمان وجود دارد آنها سه پیش شرط یکدیگر هستند و ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند
[ترجمه ترگمان]The، exchangeability و جبران کار انتزاعی که ارزش کالا را تشکیل می دهند در همان زمان وجود دارند آن ها سه پیش شرط از هم هستند و ارتباط نزدیکی با هم دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. About the characteristic, to analyze the localization, the sociality, the mass character and the ministrant of the Party's construction in the urban communities.
[ترجمه گوگل]در مورد ویژگی، برای تجزیه و تحلیل بومی سازی، اجتماعی بودن، شخصیت توده ای و وزیر سازندگی حزب در جوامع شهری
[ترجمه ترگمان]در مورد مشخصه، برای تجزیه و تحلیل موقعیت، sociality، کاراکتر جمعی و the ساختار حزب در جوامع شهری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوسیالیزم (اسم)
socialism, sociality

جامعه جویی (اسم)
sociality

گروه گرایی (اسم)
sociality

اجماعی بودن (اسم)
sociality

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being social; sociability, quality of being sociable, friendliness, geniality; inclination to form social groups

پیشنهاد کاربران

بپرس