socialist

/ˈsoʊʃəlɪst//ˈsəʊʃəlɪst/

معنی: سوسیالیست، جامعه گرای، طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
معانی دیگر: (s بزرگ) عضو حزب سوسیالیست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who advocates or practices socialism.

(2) تعریف: (often cap.) a member of a socialist political party.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or concerning groups or persons advocating or practicing socialism; socialistic.

جمله های نمونه

1. the socialist party's program
برنامه ی حزب سوسیالیست

2. a convinced socialist
یک سوسیالیست پر و پا قرص

3. an english socialist is a very different animal from his european counterparts
سوسیالیست انگلیسی با همتایان اروپایی خود فرق بسیار دارد.

4. he is a socialist to the core
او یک سوسیالیست دو آتشه است.

5. the alliance of the socialist and the communist parties
اتحاد احزاب سوسیالیست و کمونیست

6. Many companies are wary of their socialist leanings.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت ها نسبت به تمایلات سوسیالیستی خود محتاط هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها نسبت به گرایش سوسیالیستی خود محتاط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The establishment of the socialist system to we opened a reach the ideal state of roads, and the ideal into reality needs to rely on our hard work.
[ترجمه گوگل]استقرار نظام سوسیالیستی به روی ما راه‌ها را به حالت ایده‌آل باز کرد و ایده‌آل تبدیل شدن به واقعیت نیاز به تکیه بر کار سخت ما دارد
[ترجمه ترگمان]ایجاد نظام سوسیالیستی برای رسیدن به وضعیت ایده آل جاده ها، و کمال مطلوب در واقعیت نیازمند اتکا به کار سخت ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ethiopia was declared a socialist state.
[ترجمه گوگل]اتیوپی یک کشور سوسیالیستی اعلام شد
[ترجمه ترگمان]اتیوپی یک دولت سوسیالیستی اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The socialist candidate enjoys the firm support of local industry.
[ترجمه گوگل]نامزد سوسیالیست از حمایت قاطع صنعت محلی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]کاندیدای سوسیالیست از حمایت شرکت از صنعت داخلی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The party has watered down its socialist ideals in order to appeal to the centre ground.
[ترجمه گوگل]حزب آرمان های سوسیالیستی خود را کمرنگ کرده است تا بتواند به میدان مرکزی متوسل شود
[ترجمه ترگمان]این حزب آرمان های سوسیالیستی خود را به منظور جلب توجه به مرکز این مرکز آبیاری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Keene doesn't like to be categorized as a socialist.
[ترجمه گوگل]کین دوست ندارد به عنوان یک سوسیالیست طبقه بندی شود
[ترجمه ترگمان]کین دوست ندارد به عنوان یک سوسیالیست طبقه بندی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Under socialist system rendering to a worker is done according to his work.
[ترجمه گوگل]در نظام سوسیالیستی پرداخت به کارگر بر اساس کار او انجام می شود
[ترجمه ترگمان]به موجب نظام سوسیالیستی که به کارگری اختصاص یافته است، کار خود را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She's a socialist with a small 's' .
[ترجمه گوگل]او یک سوسیالیست با یک 's' کوچک است
[ترجمه ترگمان]او یک سوسیالیست است با یک بچه کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was soon converted to the socialist cause.
[ترجمه گوگل]او به زودی به سوسیالیستی گروید
[ترجمه ترگمان]به زودی به این مساله سوسیالیست مبدل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He has been accused of betraying his former socialist ideals.
[ترجمه گوگل]او به خیانت به آرمان های سوسیالیستی سابق خود متهم شده است
[ترجمه ترگمان]او متهم به خیانت به آرمان های سوسیالیستی پیشین خود شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His father was an ardent socialist.
[ترجمه گوگل]پدرش یک سوسیالیست سرسخت بود
[ترجمه ترگمان]پدرش یک سوسیالیست نیرومند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوسیالیست (اسم)
socialist

جامعه گرای (اسم)
socialist

طرفدار توزیع وتعدیل ثروت (اسم)
socialist

انگلیسی به انگلیسی

• advocate of socialism, member of a socialist movement
socialistic; of or pertaining to socialism; based on the fundamentals of socialism; supporting socialism
a socialist is someone who believes that the state should own industries on behalf of the people and that everyone should be equal.
you use socialist to refer to belief in socialism or to people who believe in socialism. socialist is also used in the names of some political parties.

پیشنهاد کاربران

۱. سوسیالیست ۲. سوسیالیستی
مثال:
Socialist party
حزب سوسیالیست
Socialist ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: سوسیالیست
تعریف: فرد معتقد به سوسیالیسم

بپرس