sociability

/ˌsoʊʃəˈbɪlɪti//ˌsəʊʃəˈbɪlɪti/

معنی: معاشرت، خوش مشربی، جامعه پذیری، قابل معاشرت بودن، معاشرت پذیری
معانی دیگر: جامعه پذیری، قابل معاشرت بودن، معاشرت پذیری

جمله های نمونه

1. This sociability has been largely male. Female participation in sport has been negligible until recently.
[ترجمه گوگل]این جامعه پذیری عمدتاً مردانه بوده است مشارکت زنان در ورزش تا همین اواخر ناچیز بوده است
[ترجمه ترگمان]این اجتماعی بودن تا حد زیادی مرد بوده است مشارکت زنان در ورزش تا همین اواخر ناچیز بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Interestingly, however, clerical workers show least sociability in this respect.
[ترجمه محمدرضا] با این حال، جالب است که کارکنان دفتری کمترین جامعه پذیری را در این زمینه نشان می دهند.
|
[ترجمه گوگل]با این حال، جالب است که کارگران دفتری کمترین جامعه پذیری را در این زمینه نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]با این حال، به طور شگفت انگیز، کارکنان دفتری حداقل اجتماعی بودن را در این رابطه نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is also a time for sociability, a release from the tedium of the job.
[ترجمه گوگل]همچنین زمانی برای معاشرت، رهایی از خستگی کار است
[ترجمه ترگمان]هم چنین زمانی برای اجتماعی شدن، رهایی از یکنواختی کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such extreme sociability is unusual among birds; but the appearance of domestic harmony within the ani groups is deceptive.
[ترجمه گوگل]چنین معاشرت افراطی در میان پرندگان غیرعادی است اما ظاهر هماهنگی داخلی در گروه های آنی فریبنده است
[ترجمه ترگمان]چنین اجتماعی بودن افراطی در میان پرندگان غیر معمول است؛ اما ظاهر سازگاری داخلی در گروه های ani فریبنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sociability may change considerably during the course of succession.
[ترجمه گوگل]جامعه پذیری ممکن است به طور قابل توجهی در طول دوره جانشینی تغییر کند
[ترجمه ترگمان]Sociability ممکن است در طول دوره جانشینی به طور قابل توجهی تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Englishman prizes privacy, the American prefers sociability.
[ترجمه گوگل]انگلیسی ها به حریم خصوصی اهمیت می دهند، آمریکایی ها اجتماعی بودن را ترجیح می دهند
[ترجمه ترگمان]مرد انگلیسی جامعه بودن را به حریم خصوصی ترجیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pub culture is designed to promote sociability in a society known for its reserve.
[ترجمه گوگل]فرهنگ میخانه برای ترویج جامعه پذیری در جامعه ای که به خاطر ذخیره آن شناخته شده است طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]فرهنگ Pub برای ترویج اجتماعی بودن در جامعه ای که به خاطر ذخیره آن مشهور است، طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The folk custom of sociability facilitates the formation and development of Hanzhong cuisine.
[ترجمه گوگل]رسم عامیانه جامعه پذیری شکل گیری و توسعه غذاهای Hanzhong را تسهیل می کند
[ترجمه ترگمان]رسم اجتماعی بودن، شکل گیری و توسعه غذاهای Hanzhong را تسهیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Since your sociability profile is unique, your first step toward superior social fitness is research.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که مشخصات اجتماعی شما منحصر به فرد است، اولین قدم شما به سمت تناسب اجتماعی برتر، تحقیق است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که پروفایل اجتماعی شما منحصر به فرد است، اولین قدم شما به سمت آمادگی اجتماعی برتر، تحقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sociability is a great asset to a salesman.
[ترجمه گوگل]جامعه پذیری یک دارایی بزرگ برای یک فروشنده است
[ترجمه ترگمان]sociability یک مامور بزرگ برای یک فروشنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some people expect euphoria or increased sociability, he pointed out, while others expect to feel bad, and still others drink to cope with stress.
[ترجمه گوگل]او خاطرنشان کرد: برخی از مردم انتظار سرخوشی یا افزایش اجتماعی بودن دارند، در حالی که برخی دیگر انتظار دارند احساس بدی داشته باشند و برخی دیگر برای مقابله با استرس نوشیدنی می نوشند
[ترجمه ترگمان]او اشاره کرد که برخی افراد انتظار شادی یا اجتماعی شدن را دارند، در حالی که دیگران انتظار دارند احساس بدی داشته باشند، و هنوز هم برخی نوشیدنی برای کنار آمدن با استرس دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A fire of withered pine boughs added sociability to the gathering.
[ترجمه گوگل]آتش شاخه های کاج پژمرده اجتماعی بودن را به اجتماع اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]یک شاخه درخت کاج خشکیده، sociability را به جمع کردن sociability اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Faces are a sign of sociability or lack of it.
[ترجمه گوگل]چهره ها نشانه جامعه پذیری یا عدم آن است
[ترجمه ترگمان]وجوه، نشانه ای از اجتماعی بودن یا عدم وجود آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Seek harmony and sociability in everything you do and you will reach the popularity you seek.
[ترجمه گوگل]در هر کاری که انجام می دهید به دنبال هماهنگی و معاشرت باشید تا به محبوبیتی که می خواهید برسید
[ترجمه ترگمان]به دنبال سازگاری و اجتماعی بودن در هر کاری که می کنید باشید و به محبوبیت خود دست خواهید یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معاشرت (اسم)
commerce, communication, sociability

خوش مشربی (اسم)
vivacity, geniality, sociability

جامعه پذیری (اسم)
sociability

قابل معاشرت بودن (اسم)
sociability

معاشرت پذیری (اسم)
sociability

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being sociable, friendliness, geniality

پیشنهاد کاربران

( مخالقة ) مخالقة. [ م ُ ل َ ق َ ] ( ع مص ) با کسی خلق نیکو بورزیدن. ( تاج المصادر بیهقی ، ورق 199 ب ) . با کسی خلق نیکو برزیدن. ( زوزنی ) . معاشرت کردن با کسی به خوش خوئی. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) .
sociability ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: مردم آمیزی
تعریف: نیاز یا تمایل به جستن هم نشین و دوست و روابط اجتماعی |||متـ . جامعه پذیری
اجتماعی شدن

بپرس