soberly

جمله های نمونه

1. We must be soberly aware that there is still a long way ahead of us.
[ترجمه گوگل]باید هوشیارانه آگاه باشیم که هنوز راه زیادی در پیش داریم
[ترجمه ترگمان]ما باید از این موضوع آگاه باشیم که هنوز راه طولانی در پیش داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was dressed very soberly in a plain grey suit.
[ترجمه گوگل]کت و شلوار خاکستری ساده به تن داشت
[ترجمه ترگمان]با حالتی موقر با کت و شلوار خاکستری معمولی پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She saw Ellis, soberly dressed in a well-cut dark suit.
[ترجمه گوگل]او الیس را دید که با هوشیاری کت و شلواری تیره و خوش تراش پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]الیس الیس را دید که لباس سیاهی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "There's a new development," he said soberly.
[ترجمه گوگل]او با هوشیاری گفت: «توسعه جدیدی در راه است
[ترجمه ترگمان]او با لحن موقری گفت: \" توسعه جدیدی وجود دارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was dressed soberly in a dark brown jerkin with leggings of the same colour pushed into black soft leather boots.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط یک جفت قهوه‌ای تیره با ساق‌های همرنگ پوشیده شده بود و در چکمه‌های چرمی نرم مشکی پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]نیم تنه چرمی تیره پوشیده بود و یک نیم تنه چرمی قهوه ای رنگی بر تن داشت که به رنگ چرم سیاه پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A queue of men were standing outside, soberly reporting for duty.
[ترجمه گوگل]صفی از مردان بیرون ایستاده بودند و هوشیارانه برای انجام وظیفه گزارش می دادند
[ترجمه ترگمان]صفی از مردان بیرون ایستاده بودند و با وقار تمام منتظر انجام وظیفه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Straightening, she reflected soberly that the only thing missing was a lock on the bedroom door.
[ترجمه گوگل]صاف شد و با هوشیاری فکر کرد که تنها چیزی که از دست داده بود قفل در اتاق خواب است
[ترجمه ترگمان]صاف ایستاد و به فکر فرو رفت که تنها چیزی که گم شده یک قفل روی در اتاق خواب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was soberly dressed.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط لباس پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]با حالتی موقر لباس پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Julius danced soberly with his Easter egg.
[ترجمه گوگل]جولیوس هوشیارانه با تخم مرغ عید پاک خود رقصید
[ترجمه ترگمان]ژولیوس سزار با تخم مرغ پاک خود می رقصید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two relatives listen soberly from the kitchen doorway.
[ترجمه گوگل]دو نفر از اقوام با هوشیاری از در آشپزخانه گوش می دهند
[ترجمه ترگمان]دو نفر از خویشاوندان با حالتی موقر از در آشپزخانه گوش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He began by explaining the Miles affair very soberly and logically, because Mr Greenleaf would probably be pretty alarmed by now.
[ترجمه گوگل]او با توضیح بسیار هوشیارانه و منطقی ماجرای مایلز شروع کرد، زیرا آقای گرین لیف احتمالاً تا به حال بسیار نگران شده بود
[ترجمه ترگمان]شروع کرد به توضیح مایلز و منطقی و منطقی، چون اقای Greenleaf احتمالا تا حالا ترسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And so, with Toto trotting along soberly behind her, she started on her journey.
[ترجمه گوگل]و بنابراین، در حالی که توتو با هوشیاری پشت سر او حرکت می کرد، سفر خود را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]و بدین ترتیب، در حالی که توتو هم با وقار تمام پشت سر او یورتمه می رفت، سفر خود را شروع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The president nodded soberly, motioning the ambassador to a chair.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور با احتیاط سری تکان داد و سفیر را به صندلی اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس با حالتی موقر سرش را تکان داد و به سفیر اشاره کرد که روی یک صندلی بنشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But we should realize soberly that the merged HE institutions do not shut efficaciously.
[ترجمه گوگل]اما ما باید با هوشیاری متوجه باشیم که موسسات HE ادغام شده به طور موثر تعطیل نمی شوند
[ترجمه ترگمان]اما ما باید با توجه به این نکته پی ببریم که ادغام این موسسات با هم گره خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. "You're a coward," Mark said very plainly and soberly.
[ترجمه گوگل]مارک خیلی واضح و متین گفت: "تو یک ترسو هستی "
[ترجمه ترگمان]مارک با لحنی واضح و موقر گفت: تو یه ترسویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• rationally; in a serious manner; without the influence of alcohol

پیشنهاد کاربران

هوشیارانه
1. جدی. با حالت جدی 2. عاقلانه. از سر عقل 3. سنگین. متین
مثال:
He is now more soberly dressed in a brown shirt and beige trousers.
او الان با یک پیراهن قهوه ای و شلوار بژ سنگین تر و متین تر لباس پوشیده.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : sober
✅️ اسم ( noun ) : sobriety
✅️ صفت ( adjective ) : sober / sobering
✅️ قید ( adverb ) : soberly
جدی ــ موقر و متین
متین موقرانه
هوشیاری - آگاهی

بپرس