1. Any sob story moved Jarvis to generosity.
[ترجمه گوگل]هر داستان هق هق انگیزی جارویس را به سمت سخاوت سوق داد
[ترجمه ترگمان] هر داستانی که گریه می کرد، \"جارویس\" رو به راه انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. You can't expect me to believe this sob story!
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید انتظار داشته باشید که من این داستان هق هق را باور کنم!
[ترجمه ترگمان]تو نباید انتظار داشته باشی که من این داستان غم انگیز رو باور کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She came out with some sob story about not having enough money to go and see her father who was ill.
[ترجمه گوگل]او با یک داستان هق هق آمیز در مورد نداشتن پول کافی برای دیدن پدرش که بیمار بود بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]با یک داستان غم انگیز درباره اینکه پول کافی برای رفتن نداشت و پدرش را که بیمار بود، بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But I wouldn't consider myself to be a sob story.
[ترجمه گوگل]اما من خودم را یک داستان هق هق نمی دانم
[ترجمه ترگمان]اما من خودم را به عنوان یک داستان گریه در نظر نمی گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The woman used her sob story to gain sympathy from the press.
[ترجمه گوگل]این زن از داستان هق هق خود برای جلب همدردی مطبوعات استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]زن از داستان گریه او استفاده کرد تا با مطبوعات همدردی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He set me up by telling me a sob story.
[ترجمه گوگل]او مرا با گفتن یک داستان هق هق انگیز آماده کرد
[ترجمه ترگمان]اون با گفتن یه داستان گریه برام پاپوش درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The beggar told us a long sob story before she asked for money.
[ترجمه گوگل]گدا قبل از اینکه پول بخواهد داستان هق هق طولانی را برای ما تعریف کرد
[ترجمه ترگمان]گدای پیر پیش از آنکه پول بگیرد سرگذشت طولانی خود را برای ما نقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. My brother told me a real sob story, so I tend him $
[ترجمه گوگل]برادرم یک داستان واقعی هق هق برایم تعریف کرد، بنابراین من به او کمک می کنم
[ترجمه ترگمان]، برادرم یه داستان واقعی برام تعریف کرد واسه همین بهش یه دلار دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This sob story is just the beginning.
[ترجمه گوگل]این داستان هق هق تازه شروع است
[ترجمه ترگمان]این داستان sob تازه شروع کاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. My brother told me a real sob story. So I lend him $
[ترجمه گوگل]برادرم یک داستان هق هق واقعی برایم تعریف کرد بنابراین من به او دلار قرض دادم
[ترجمه ترگمان] برادرم یه داستان واقعی برام تعریف کرد پس بهش پول قرض دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She told me a sob story and asked for help.
[ترجمه گوگل]او یک داستان هق هق برای من تعریف کرد و درخواست کمک کرد
[ترجمه ترگمان]یه داستان غم انگیز برای من تعریف کرد و درخواست کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In fact, he was brutally cynical, ruthlessly efficient and hardened to every sob story under the sun.
[ترجمه گوگل]در واقع، او به طرز وحشیانهای بدبین، بیرحمانه کارآمد و سرسخت به هر داستان هق هق در زیر آفتاب بود
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، او با بی رحمی، بیرحمانه و ظالمانه رفتار می کرد و با همه sob که در زیر آفتاب وجود داشت، خشن و خشن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I can't be bothered talking to her anymore; all she has is sob story.
[ترجمه گوگل]دیگر حوصله صحبت کردن با او را ندارم تنها چیزی که او دارد داستان هق هق است
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانم به خودم زحمت بدهم که با او حرف بزنم؛ تنها چیزی که دارد داستان هق هق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. B: I hate to tell you this, but it was nothing but a sob story.
[ترجمه گوگل]ب: من از گفتن این موضوع به شما متنفرم، اما چیزی جز یک داستان هق هق نبود
[ترجمه ترگمان]، متنفرم که اینو بهت بگم ولی چیزی جز یه داستان غم انگیز نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید