soaking wet

پیشنهاد کاربران

کاملا خیس شده
Ex. Soaking wet, she decided to flag down the next car.
زن در حالیکه کاملا خیس شده بود، تصمیم گرفت با دست به ماشین بعدی علامت بدهد.
SYN. soaked
خیس آب
خیس عرق
موش آب کشیده
Extremely wet