soaking

/ˈsoʊk.ɪŋ//ˈsoʊk.ɪŋ/

معنی: غسل، خیس خوری، عمل خیساندن

جمله های نمونه

1. Blood from his torn ear was soaking his collar.
[ترجمه گوگل]خون از گوش پاره شده اش یقه اش را خیس کرده بود
[ترجمه ترگمان]خون از گوش شکافته او یقه او را خیس کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The dirty clothes are soaking in soapy water.
[ترجمه گوگل]لباس های کثیف در آب صابون خیس می شوند
[ترجمه ترگمان]لباس های کثیف در آب صابون soaking
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Remove stains by soaking in a mild solution of bleach.
[ترجمه گوگل]لکه ها را با خیساندن در محلول ملایم سفید کننده پاک کنید
[ترجمه ترگمان]لکه ها را با خیساندن در محلول ملایم سفید کننده تمیز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lentils do not require soaking before cooking.
[ترجمه گوگل]عدس قبل از پختن نیازی به خیساندن ندارد
[ترجمه ترگمان]Lentils نیازی به خیساندن قبل از پخت ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We blanch almonds by soaking off their skins in boiling water.
[ترجمه گوگل]بادام ها را با خیس کردن پوست آن ها در آب جوش سفید می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با soaking پوست خود را در آب جوشان خیس می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The clothes are soaking in soapy water.
[ترجمه گوگل]لباس ها در آب صابون خیس می شوند
[ترجمه ترگمان]لباس ها در آب صابون soaking
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We were lying by the pool, soaking up the afternoon sun.
[ترجمه گوگل]کنار استخر دراز کشیده بودیم و آفتاب بعد از ظهر را غرق می کردیم
[ترجمه ترگمان]کنار استخر دراز کشیده بودیم و آفتاب بعد از ظهر را خیس می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The soaking wet sneakers squished as he walked.
[ترجمه گوگل]کفش‌های کتانی خیس در حالی که او راه می‌رفت فشرده می‌شد
[ترجمه ترگمان]همچنان که راه می رفت کفش های کهنه خیس و خیس را سر و صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We were all soaking wet .
[ترجمه گوگل]همه ما خیس شده بودیم
[ترجمه ترگمان]همه خیس خیس بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Police aimed water hoses at the marchers, soaking them.
[ترجمه گوگل]پلیس شیلنگ های آب را به سمت راهپیمایان نشانه رفت و آنها را خیس کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس با هدف جذب راهپیمایان، شلنگ های آب را هدف قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Are you in favour of soaking the rich?
[ترجمه گوگل]آیا طرفدار خیس کردن ثروتمندان هستید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما از اینکه ثروتمندان را خیس می کنید راضی هستید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was accused of soaking his clients.
[ترجمه گوگل]او متهم به خیس کردن مشتریانش بود
[ترجمه ترگمان]او متهم به جذب مشتری های خود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We got soaking wet just going from the car to the house.
[ترجمه گوگل]همین که از ماشین به سمت خانه رفتیم خیس شدیم
[ترجمه ترگمان]ما تازه از ماشین تا خونه خیس شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That coat is soaking—take it off.
[ترجمه گوگل]آن کت در حال خیس شدن است - آن را در بیاور
[ترجمه ترگمان] این کت - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You can sprout the seeds fast by soaking with warm water.
[ترجمه گوگل]می توانید با خیساندن با آب گرم بذرها را سریع جوانه بزنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با جذب آب گرم، دانه ها را به سرعت جوانه بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غسل (اسم)
ablution, wash, dip, immersion, soaking

خیس خوری (اسم)
soaking, soak, drench, drenching, soakage

عمل خیساندن (اسم)
soaking

تخصصی

[نساجی] غوطه وری - خیس خوردن - غوطه ور نمودن

انگلیسی به انگلیسی

• drenched, wet
immersion in liquid; absorption of a liquid; liquid which has been absorbed
if something is soaking or soaking wet, it is very wet.

پیشنهاد کاربران

خیس خوردن
خیسِ خالی - کاملا خیس - خیس خورده
noun
[singular]
1 : an act of leaving something in a liquid for a long time : soak
◀️These dishes need a good soaking
2 : an act of making someone or something very wet
...
[مشاهده متن کامل]

People at the game got a soaking [=got soaked] from an unexpected rain shower.
soaking / ADJECTIVE
◀️a soaking rain
◀️
I was soaking [=completely wet] after walking home in the rain.
◀️I was soaking wet
◀️Your soaking wet body will kill you finally in this coldness

soaking ( شیمی )
واژه مصوب: خیساندن
تعریف: فروبردن مواد در آب یا مایع دیگر
خیس خورده
به شدت
Syn extremely
Drenching is an adjective
خیس کننده
Drenching rain
باران خیس کننده

بپرس