soaked

/soʊkt//soʊkt/

معنی: خیس

جمله های نمونه

1. soaked in something
مغروق درچیزی،اشباع از چیزی،مملو از چیزی،سرشار

2. rain soaked through his coat
باران در پالتو او رسوخ کرد.

3. his blood soaked through the bandage on his hand
خون او از باند پیچی دستش نشت کرده بود.

4. i was soaked to the skin by the rain
باران تا مغز استخوانم را خیس کرد.

5. wheat seed soaked in water soon germinates
تخم گندم خیسانده در آب زود جوانه می زند.

6. the children were soaked
بچه ها خیس بودند.

7. the house is soaked in memories of my childhood
خانه مملو است از خاطرات کودکی من.

8. shopkeepers around the shrine soaked the pilgrims
مغازه داران اطراف حرم،زائران را می چاپیدند.

9. it was raining and i was soaked through
باران می آمد و من سرتاپا (کاملا) خیس بودم.

10. then the fact that he was a mere captive soaked into his head
سپس این واقعیت که او اسیری بیش نبود در مغزش جایگزین شد.

11. You'll get soaked if you go out in this rain.
[ترجمه گوگل]اگر زیر این باران بیرون بروی خیس میشی
[ترجمه ترگمان]اگه تو این بارون بری خیس میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He soaked Haas on the button.
[ترجمه گوگل]هاس را روی دکمه خیس کرد
[ترجمه ترگمان] اون دکمه \"Haas\" رو فشار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He woke up soaked with sweat.
[ترجمه گوگل]خیس عرق از خواب بیدار شد
[ترجمه ترگمان]خیس عرق از خواب بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ground soaked up the rain.
[ترجمه گوگل]زمین باران را خیس کرد
[ترجمه ترگمان]زمین خیس باران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I have to check my tent-it got soaked last night in the storm.
[ترجمه گوگل]من باید چادرم را چک کنم - دیشب در طوفان خیس شده است
[ترجمه ترگمان]مجبورم tent رو چک کنم - دیشب توی طوفان خیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The water soaked into the soil.
[ترجمه مهران ولیپور] آب در خاک نفوذ کرده بود/ خاک خیلی خیس بود
|
[ترجمه گوگل]آب در خاک خیس شد
[ترجمه ترگمان]آب در خاک خیس شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیس (صفت)
wet, bedraggled, soaked, soggy, saturated, sodden, wettish, soppy, sopped

انگلیسی به انگلیسی

• drenched, saturated; drunk (slang)
if someone or something gets soaked, they get extremely wet.

پیشنهاد کاربران

Wet : خیس ( adj )
Soaked : خیسِ خالی ( کاملاً خیس ) ( adj )
adjective
🔴 made completely wet by water or another liquid
◀️a soaked towel
◀️My socks are soaked.
— often used in combination
...
[مشاهده متن کامل]

◀️a blood - soaked bandage
◀️an oil - soaked rag
◀️a rain - soaked field
— sometimes used figuratively
◀️a sun - soaked beach

علاوه بر خیس شدن به معنای" تلکه کردن" و یا "پول زیاد گرفتن از کسی" می باشد: مانند تلکه کردن مغازه داران در مناطق توریستی و . . .
shopkeepers around the shrine soaked the pilgrims
Get soaked to the skin
سرتا پا خیس شدن مثل موش آب کشیده شده.
1. بسیار مرطوب
2. داشتن بسیاری از ( مکان، زمان یا رویداد )
آغشته شده
خیس شده
Steeped
خیس
خیس شده
خیس شدن، غوطه ور شدن،
غسل یا آب تنی کردن

بپرس