فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: snuffs, snuffing, snuffed
حالات: snuffs, snuffing, snuffed
• (1) تعریف: to take in through the nose; inhale.
• (2) تعریف: to perceive or examine by smelling; sniff.
• مشابه: smell
• مشابه: smell
- The hog snuffed the ground for truffles.
[ترجمه Hassan] گراز زمین را برای یافتن قارچ بو کشید|
[ترجمه گوگل] گراز زمین را برای ترافل خفه کرد[ترجمه ترگمان] خوک زمین رو برای قارچ پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to sniff or inhale something.
اسم ( noun )
عبارات: up to snuff
عبارات: up to snuff
• (1) تعریف: the act or an instance of inhaling something through the nose.
• (2) تعریف: the sound produced by snuffing.
• (3) تعریف: tobacco that has been pulverized so that it can be inhaled through the nose.
اسم ( noun )
• : تعریف: the portion of a candlewick that is charred from burning.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: snuffs, snuffing, snuffed
حالات: snuffs, snuffing, snuffed
• (1) تعریف: to put out or extinguish (a burning candle or the like, often fol. by "out").
- She tried not to spill wax as she snuffed out the candles.
[ترجمه Hassan] او سعی کرد هنگام خاموش کردن شمعها با فوت، موم را نریزد|
[ترجمه گوگل] وقتی شمع ها را خاموش می کرد، سعی کرد موم نریزد[ترجمه ترگمان] سعی کرد موم را بیرون بریزد و شمع را خاموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to bring to an abrupt end; destroy; kill (usu. fol. by "out").
- Her life was suddenly snuffed out by this dreadful disease.
[ترجمه گوگل] زندگی او ناگهان با این بیماری هولناک از بین رفت
[ترجمه ترگمان] زندگی او ناگهان از این بیماری وحشتناک بو جود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زندگی او ناگهان از این بیماری وحشتناک بو جود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The batter's strike-out snuffed out all hope for a victory.
[ترجمه گوگل] ضربه اوت باتر تمام امیدها برای پیروزی را از بین برد
[ترجمه ترگمان] حمله به پایان، همه امید پیروزی را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حمله به پایان، همه امید پیروزی را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (slang) to murder (sometimes followed by "out.").
- They took him to the empty warehouse and snuffed him.
[ترجمه Hassan] آنها او را به انبار خالی بردند و به قتل رساندند|
[ترجمه گوگل] او را به انبار خالی بردند و او را بو کردند[ترجمه ترگمان] او را به انبار خالی بردند و آن را بو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید