snowflake

/ˈsnoʊfleɪk//ˈsnəʊfleɪk/

معنی: برف ریزه، برف دانه
معانی دیگر: دانه ی برف، رجوع شود به: snow bunting، دانه برف، برف دانه، برف ریزه، یکجور گل حسرت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a single flake of snow.

جمله های نمونه

1. the incredible beauty and symmetry of a snowflake
زیبایی و تقارن باورنکردنی یک دانه ی برف

2. A single snowflake landed on her nose.
[ترجمه سوگند] یک دانه ی برف روی بینی او فرود آمد
|
[ترجمه گوگل]یک دانه برف روی بینی او فرود آمد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They have as much chance as a snowflake in hell.
[ترجمه حسین سوادی] آنهابه همان اندازه شانس دارند که قطره ای برف بر روی آتش جهنم!
|
[ترجمه گوگل]آنها به اندازه یک دانه برف در جهنم شانس دارند
[ترجمه ترگمان] اونا به اندازه یه دونه برف تو جهنم شانس دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A snowflake or so glistened in her black hair.
[ترجمه گوگل]یک دانه برف یا بیشتر در موهای سیاهش می درخشید
[ترجمه ترگمان]برف دانه برف در موهای سیاهش می درخشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Snowflake ornaments and tiny red ribbons were fastened to the Christmas tree.
[ترجمه حسین سوادی] تزییناتی که همانند قطرات برف می درخشیدند و همینطور روبانهای قرمز کوچک، به درخت کریسمس بسته ( آویزان ) شد.
|
[ترجمه گوگل]تزیینات دانه برف و نوارهای قرمز ریز روی درخت کریسمس بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]تزیینات برف دانه و روبان قرمز کوچک به درخت کریسمس بسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Snowflake rubbings, snowflake wall hanging, and we glued bits and pieces on a snowman.
[ترجمه گوگل]مالش دانه های برف، آویزان دانه های برف روی دیوار، و تکه ها و تکه هایی را روی آدم برفی چسباندیم
[ترجمه ترگمان]Snowflake rubbings، دیوار برفی آویزان شده، و قطعات و قطعات را به یک آدم برفی وصل کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If you had four snowflakes total, then add four new snowflake layers.
[ترجمه گوگل]اگر در مجموع چهار دانه برف داشتید، سپس چهار لایه برف جدید اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]اگر چهار دانه برف داشته باشید، چهار لایه برفی جدید اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No snowflake may fall without some reaction of the planet.
[ترجمه گوگل]هیچ دانه برفی بدون واکنش سیاره ممکن نیست ببارد
[ترجمه ترگمان]هیچ دانه برف ممکن است بدون واکنش به این سیاره بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The gift, the snowflake, the starry sky, the moonlight all give you.
[ترجمه گوگل]هدیه، دانه برف، آسمان پر ستاره، مهتاب همه به شما می دهند
[ترجمه ترگمان]هدیه، برف دانه، آسمان پرستاره، نور مهتاب همه شما را به شما می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The snowflake the wishes and the pretty texture predicts the nice future.
[ترجمه گوگل]دانه های برف آرزوها و بافت زیبا آینده خوبی را پیش بینی می کند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Snowflake: This ia an activity the whole family can enjoy together!
[ترجمه گوگل]دانه برف: این یک فعالیت است که تمام خانواده می توانند با هم از آن لذت ببرند!
[ترجمه ترگمان]Snowflake: این یک فعالیت تبلیغاتی است که تمام خانواده می توانند از آن لذت ببرند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Seen under a microscope, a fresh snowflake has a delicate six-pointed shape.
[ترجمه گوگل]یک دانه برف تازه که زیر میکروسکوپ دیده می شود، شکل ظریف شش پر دارد
[ترجمه ترگمان]یک دانه برف تازه که زیر میکروسکوپ دیده می شود شکل six دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stars. Centennial, the moon, box, the Christmas tree. Snowflake, shellfish, fish-like, Butterfly, Maple Leaf, Titan, starfish, flower, sunflower and other stone.
[ترجمه گوگل]ستاره ها صدسالگی، ماه، جعبه، درخت کریسمس دانه های برف، صدف، ماهی مانند، پروانه، برگ افرا، تیتان، ستاره دریایی، گل، آفتابگردان و سنگ های دیگر
[ترجمه ترگمان]ستاره ها Centennial، ماه، جعبه، درخت کریسمس صدف، صدف، ماهی، مروارید، Maple، تیتان، ستاره دریایی، گل، گل آفتابگردان و دیگر سنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. SNOWFLAKE : Derogatory term for a Caucasian.
[ترجمه گوگل]دانه برف: اصطلاح تحقیرآمیز برای یک قفقازی
[ترجمه ترگمان]دوره derogatory برای یه سفید پوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برف ریزه (اسم)
snowflake

برف دانه (اسم)
snowflake

تخصصی

[شیمی] دانه برف
[عمران و معماری] بوره برف - پولک برف
[آمار] برفدانه
[کامپیوتر] دانه برفی - نگاه کنید به fractal .
[آب و خاک] پره برف، برف کوری

انگلیسی به انگلیسی

• crystal of snow; type of bulbous european herbs
a snowflake is one of the soft, white bits of frozen water that fall as snow.

پیشنهاد کاربران

This term is often used to mock or belittle someone who is perceived as overly sensitive or easily offended. It implies that the person is fragile or , like a snowflake.
اغلب برای تمسخر یا تحقیر کسی که بیش از حد حساس یا به راحتی رنجیده و آزرده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

به این معنی که فرد شکننده یا حساس است، مانند دانه های برف.
مثال؛
He got upset over a harmless joke – what a snowflake.
In a heated online argument, someone might dismiss their opponent by saying, “Go cry about it, snowflake. ”
A critic of political correctness might use the term to criticize what they perceive as excessive sensitivity, saying, “We need to stop coddling these snowflakes and start having real conversations. ”

غیر از معنای لغوی ( دانه برف ) در اصطلاح برای شخصیت افراد:
شخصی خاص و منحصربفرد ( مشتبه با ماهیت دانه برف )
شخص بسیار حساس و زودرنج ( که از کوچکترین مسئله ناراحت میشه )
شخصی که هر چیزی میتونه اونو بهم بریزه، چیزهایی که برای باقی افراد جامعه ممکنه بی معنی باشه.
1. دانه برف.
2. ( عامیانه - توهین آمیز ) شخص زودرنج و حساس، نازک نارنجی. در مقابل مشکلات و دیدگاه های چالش بزانگیز آسیب پذیره. طرف مثل یه دونه برف شکننده ست. این افراد از کارهای بقیه به راحتی ناراحت میشن حتی اگه باهاشون شوخی کرد، خیلی خیلی شکننده هستن.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
These poor little snowflakes can't handle Trump winning the election

any of various European amaryllidaceous plants of the genus Leucojum, such as L. vernum ( spring snowflake ) , that have white nodding bell - shaped flowers
1 - دانه برف
۲ - فرد حساس و نازک نارنجی و زودرنج
۳ - فردی که احساس خیلی منحصربفرد بودن داره . مثل دانه برف که هر دانه شکل منحصربفردی داره .
( این اصطلاح از ایالت میسوری شروع شده که به سفیدپوستان مخالف انحلال برده داری اطلاق می
شده .
فردی بسیار زودرنج و حساس که همه چیز رو به خودش میگیره و انتقاد پذیر نیست و کلا خیلی بی ظرفیته.
برفیزه.
زیز.
شخصیت منحصر بفرد یا حساس
در برخی جمله ها هم میتونه معنایی بی جنبه باشه
سوسول یا نازک نارنجی
معنی نازک نارنجی هم میده اما تو زبان ما یه جوری میشه آخه ممکنه بگید برف رو چجوری میشه تبدیل به نارنجی کرد؟😂
ولی دقت کنید *نگارش* فارسی با انگلیسی فرق میکنه🤔
۱. نازک نارنجی
۲. دانه برف
۳. شخصیت کارتونی از پویانمایی secret life of pets
دانه برف
شخص زودرنج و حساس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس