snowfall

/ˈsnoʊfɔːl//ˈsnəʊfɔːl/

میزان برف در هر ناحیه (در مدت معین)، ریزش برف، بارش برف، بارندگی برف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an accumulation of fallen snow.

(2) تعریف: the amount of snow that has fallen within a given time period or in a specific place.

جمله های نمونه

1. a thin snowfall
برف سبک

2. here the annual snowfall is two meters
در اینجا بارش سالیانه ی برف دو متر است.

3. to measure the snowfall
ریزش برف را اندازه گرفتن

4. Several villages have been isolated by the heavy snowfall.
[ترجمه گوگل]بر اثر بارش شدید برف چندین روستا منزوی شده اند
[ترجمه ترگمان]چندین روستا با برف سنگین از هم جدا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The annual snowfall for this region is 30 centimetres.
[ترجمه گوگل]بارش برف سالانه برای این منطقه 30 سانتی متر است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What's the average snowfall for this region?
[ترجمه گوگل]میانگین بارش برف در این منطقه چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We're going to have a snowfall today.
[ترجمه گوگل]امروز برف خواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]امروز خیلی بارش برف داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We had a light snowfall last night.
[ترجمه گوگل]دیشب برف خفیفی داشتیم
[ترجمه ترگمان] دیشب یه بارش برف داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We have had incessant snowfall since yesterday afternoon.
[ترجمه گوگل]از بعدازظهر دیروز بی وقفه برف می بارد
[ترجمه ترگمان]از دیروز بعد از ظهر برف زیادی باریده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was a heavy snowfall last week.
[ترجمه گوگل]هفته گذشته برف سنگینی بارید
[ترجمه ترگمان]هفته پیش بارش برف سنگینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What is the average annual snowfall for this state?
[ترجمه گوگل]میانگین بارش برف سالانه در این ایالت چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All roads are blocked by the heavy snowfall. The passengers are in danger.
[ترجمه گوگل]همه راه ها به دلیل بارش شدید برف مسدود شده است مسافران در خطر هستند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The total rain and snowfall amounted to 50mm.
[ترجمه گوگل]مجموع بارش باران و برف به 50 میلی متر رسید
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He says the variable pattern of snowfall does more to affect the figures than anything else.
[ترجمه گوگل]او می گوید الگوی متغیر بارش برف بیش از هر چیز دیگری بر ارقام تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] برفبارش - برفریزش - بارش برف
[آب و خاک] برف بارش

انگلیسی به انگلیسی

• accumulation of fallen snow; amount of snow that has fallen
the snowfall in an area or country is the amount of snow that falls there during a particular period.
a snowfall is a fall of snow.

پیشنهاد کاربران

بپرس