snowed under


پوشیده از برف، برف گرفته

جمله های نمونه

1. Ed was snowed under with fan mail when he was doing his television show.
[ترجمه سالینا] اد حسابی مشغول ایمیل طرفدارانش بود ( وقت سرخاروندن نداشت ( زمانی وه داشت برنامه تلویزیونیش رو اجرا میکرد.
|
[ترجمه گوگل]هنگامی که اد مشغول اجرای برنامه تلویزیونی خود بود، نامه های هواداران را زیر برف فرو برد
[ترجمه ترگمان]اد زمانی که برنامه تلویزیونی خود را انجام می داد، زیر زره هواداران برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The cars were snowed under by drifts.
[ترجمه گوگل]ماشین ها زیر برف دریفت شده بودند
[ترجمه ترگمان]خودروها در زیر توده های برف، برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The grass was snowed under after a storm.
[ترجمه گوگل]پس از طوفان، علف ها زیر برف باریده بودند
[ترجمه ترگمان]پس از توفان علف ها برف باریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I found myself snowed under with work.
[ترجمه محمد متین احمدی] خودم را در میان انبوهی کار دیدم
|
[ترجمه تورج] زیر کار زاییدم یا موندم
|
[ترجمه گوگل]من خودم را زیر برف از کار دیدم
[ترجمه ترگمان]خودم را به خاطر برف در زیر کار پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm absolutely snowed under with work at the moment.
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر کاملا زیر کار برف هستم
[ترجمه ترگمان]من در آن لحظه کاملا در زیر کار بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was snowed under with my work.
[ترجمه گوگل]با کارم زیر برف افتادم
[ترجمه ترگمان]من در زیر کارم برف باریده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The firm is snowed under with work.
[ترجمه گوگل]شرکت زیر کار با برف است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در اثر کار زیر برف آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was snowed under with work.
[ترجمه گوگل]من زیر کار برف گرفتم
[ترجمه ترگمان]من در زیر کار، برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'd love to come but I'm completely snowed under at the moment.
[ترجمه گوگل]من خیلی دوست دارم بیایم اما در حال حاضر کاملا زیر برف هستم
[ترجمه ترگمان]خیلی دوست دارم بیام، اما در حال حاضر کاملا برف دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I found myself snowed under from the start.
[ترجمه گوگل]از همان ابتدا خودم را زیر برف دیدم
[ترجمه ترگمان]من خودم را از همان اول که برف می بارید یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Since the hurricane, builders and roofers have been snowed under with work.
[ترجمه گوگل]از زمان طوفان، سازندگان و سقف‌سازها با کار برف پوشیده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]از زمانی که طوفان، سازندگان و roofers زیر بار کار برف آمده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't expect any help from them -- they're snowed under at the moment.
[ترجمه گوگل]از آنها انتظار کمک نداشته باشید -- در حال حاضر زیر برف فرو رفته اند
[ترجمه ترگمان]انتظار کمک از اونا رو نداشته باش … اونا در حال snowed
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was snowed under in the election.
[ترجمه گوگل]در انتخابات زیر برف ریخته شد
[ترجمه ترگمان]او در زمان انتخابات برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All the fields are snowed under.
[ترجمه گوگل]همه مزارع زیر برف است
[ترجمه ترگمان]همه زمین های زیر برف سنگینی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The cars were snowed under by the drifts.
[ترجمه گوگل]ماشین ها زیر رانش برف ریخته بودند
[ترجمه ترگمان]اتومبیل ها در زیر توده های برف برف می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• covered in snow, inundated
if you are snowed under, you have too much work to deal with.

پیشنهاد کاربران

When someone is snowed under, it means they are overwhelmed or buried by tasks or responsibilities and feel like they are unable to keep up with everything.
تحت تأثیر وظایف یا مسئولیت ها غرق شدن یا مدفون شدن و احساس این که پابه پای کسی یا چیزی نمی توان رفت.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
I’m snowed under with work; I don’t have time for anything else.
Another example, “He’s been snowed under with family obligations, he hasn’t had a moment to himself. ”
A person might say, “I need help, I’m snowed under and feeling completely overwhelmed. ”

معادل busy bee =پر مشغله و گرفتار
Very busy
خیلی مشغول
مشغولیت شدید
very busy

زیر برف بودن کنایه از این است که:
Having too much to do
کسی خیلی سرش شلوغه و کار زیادی برای انجام دادن داره.
"I'd love to help you, but I'm completely SNOWED UNDER at the moment. "
خیلی دوست دارم بهت کمک کنم، اما در حال حاضر کاملأ گرفتارم. ( سرم شلوغه یا کار برای انجام دارم. )
مثال:I'm snowed under with work to deal with
کلی کار رو سرم ریخته که باید انجام بدم
گرفتار و مشغول
میتونه به این معنی ام باشه :have too much work to deal with

بپرس