snowdrift

/ˈsnoʊdrɪft//ˈsnəʊdrɪft/

معنی: برف توده، ترهتیزک سنگی، برف باد اورد
معانی دیگر: برف باد آورد، توده برف که بادانراانبار کند، برف انبار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a heap or bank of snow created by the wind.

جمله های نمونه

1. The car got stuck in a snowdrift.
[ترجمه گوگل]ماشین در برف گیر کرد
[ترجمه ترگمان] ماشین تو یه توده برف گیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The train ran into a snowdrift.
[ترجمه گوگل]قطار با برف برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]قطار به میان توده ای از برف سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A snowdrift blocked his path.
[ترجمه گوگل]بارش برف راه او را مسدود کرد
[ترجمه ترگمان]یک تپه برف راه خود را مسدود کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A huge snowdrift is blocking the entrance to the driveway.
[ترجمه گوگل]بارش برف عظیمی راه ورودی مسیر را مسدود کرده است
[ترجمه ترگمان]یک تپه بزرگ برف راه ورودی را سد کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Firefighters helped to dig out the people trapped in the snowdrift.
[ترجمه گوگل]ماموران آتش نشانی برای بیرون آوردن افراد گرفتار در برف کمک کردند
[ترجمه ترگمان]آتش نشانان به بیرون کشیدن افرادی که در این برف به دام افتاده بودند کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They usually manage to survive a day or so buried in a snowdrift.
[ترجمه گوگل]آنها معمولاً موفق می شوند یک روز یا بیشتر در یک برف مدفون زنده بمانند
[ترجمه ترگمان]آن ها معمولا یک روز زنده می مانند و یا در a به خاک سپرده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I come back with an armful of dead birch to find Tony digging films out of a snowdrift near the tent.
[ترجمه گوگل]من با یک بغل توس مرده برمی گردم تا تونی را پیدا کنم که در حال کندن فیلم از برف نزدیک چادر است
[ترجمه ترگمان]من با یک بغل از غان مرده برمی گردم تا فیلم تونی را پیدا کنم که از یک توده برف نزدیک چادر بیرون آمده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the cloak-room Mrs Frizzell stood in a whirl of used paper towels, like a panting snowshoe hare in a snowdrift.
[ترجمه گوگل]خانم فریزل در رخت‌خانه در گردابی از حوله‌های کاغذی استفاده شده ایستاده بود، مانند خرگوش کفش برفی نفس نفس زدن در برف
[ترجمه ترگمان]در این میان، خانم Frizzell، مانند خرگوشی که نفس نفس نفس می زد، مانند خرگوشی که نفس نفس می زد، از دستمال توالت استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bunny and Susan went out to shovel the little Bunny out of the snowdrift.
[ترجمه گوگل]بانی و سوزان بیرون رفتند تا بانی کوچولو را از برف بیرون بیاورند
[ترجمه ترگمان]و \"بانی\" و \"سوزان\" بیرون رفتن تا خرگوش کوچولو را از برف بیرون بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On a bright winter's day spread a sheet of any black material across a snowdrift.
[ترجمه گوگل]در یک روز روشن زمستانی، ورقه ای از هر ماده سیاه رنگی را روی یک برف پهن کنید
[ترجمه ترگمان]در یک روز روشن زمستانی، یک ورق کاغذ سیاه روی توده ای از توده های برف پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They went to the window and saw a very little Bunny stuck fast in a snowdrift.
[ترجمه گوگل]آنها به سمت پنجره رفتند و یک خرگوش کوچک را دیدند که به سرعت در برف گیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]به طرف پنجره رفتند و یک خرگوش بسیار کوچک را دیدند که به سرعت در برف فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Two huge, hairy ears stuck up above the snowdrift.
[ترجمه گوگل]دو گوش بزرگ و پرمو در بالای برف گیر کرده بودند
[ترجمه ترگمان]دو گوش بزرگ و پشمالوی بالای تپه گیر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The dad - blamed car got stuck in a snowdrift.
[ترجمه گوگل]پدر - ماشین مقصر در برف گیر کرد
[ترجمه ترگمان]پدر به شدت از روی توده ای از برف گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Eventually, It'succumbed to the elements and was buried under years of snowdrift.
[ترجمه گوگل]در نهایت، تسلیم عناصر شد و زیر سال‌ها بارش برف مدفون شد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، در مقابل عناصر از بین رفت و زیر سال هایی از توده های برف به خاک سپرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برف توده (اسم)
snowdrift

تره تیزک سنگی (اسم)
snowdrift

برف باد اورد (فعل)
snowdrift

تخصصی

[] برف روبه
[آب و خاک] برف یخرفتی
[عمران و معماری] برف بادآورد - برف انباشت
[آب و خاک] برف باد آورده،برفرانه

انگلیسی به انگلیسی

• bank of snow, mound of snow piled up by the wind; snow driven by the wind
a snowdrift is a deep pile of snow formed by the wind.

پیشنهاد کاربران

بپرس