snowbound

/ˈsnoʊbaʊnd//ˈsnəʊbaʊnd/

معنی: محصور در برف
معانی دیگر: دچار راهبندان در اثر برف، برف گرفته، برف بند (شده)، برف زده، دچار برف، بازمانده از زفتن بواسطه برف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: unable to move or travel because of a heavy snowfall.

جمله های نمونه

1. Hundreds of vehicles have become snowbound and police are warning people not to travel on this stretch of the motorway.
[ترجمه گوگل]صدها وسیله نقلیه برف گرفته اند و پلیس به مردم هشدار می دهد که در این بخش از بزرگراه تردد نکنند
[ترجمه ترگمان]صدها خودرو به snowbound تبدیل شده اند و پلیس به مردم هشدار می دهد که در این بخش از بزرگراه حرکت نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Supplies were chuted to the snowbound troops.
[ترجمه گوگل]تدارکات به سربازان برفی بسته شد
[ترجمه ترگمان]آذوقه را به سربازان snowbound تحویل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The skiers were snowbound in the resort for several days.
[ترجمه گوگل]اسکی بازان برای چند روز در توچال برف گرفته بودند
[ترجمه ترگمان]اسکی بازان به مدت چند روز در این منطقه پرسه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the roads out of the city were snowbound.
[ترجمه گوگل]تمام جاده های خارج از شهر پوشیده از برف بود
[ترجمه ترگمان]تمام راه ها از شهر کنده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were stranded for hours on the snowbound motorway.
[ترجمه گوگل]آن ها ساعت ها در بزرگراه برف گیر مانده بودند
[ترجمه ترگمان]ساعت ها در اتوبان snowbound گیر افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My wife has been snowbound back East for the past several days.
[ترجمه Saeid.T] برفگیر شده بود ( یعنی اینقدر برف اومده بود که نمی تونست برگرده نه اینکه تو خود برف ها گیر کرده بود )
|
[ترجمه گوگل]همسرم در چند روز گذشته در شرق برف گرفته بود
[ترجمه ترگمان]همسرم در چند روز گذشته به شرق برگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And even beyond would be snowbound, perhaps right as far as the sea.
[ترجمه گوگل]و حتی فراتر از آن ممکن است تا آنجا که دریا باشد برف گرفته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]و حتی فراتر از آن، snowbound و شاید هم به اندازه دریا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The village became snowbound.
[ترجمه گوگل]روستا برف گرفت
[ترجمه ترگمان]دهکده snowbound شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Snowbound travelers were stuck at the Denver airport for almost 24 hours this week.
[ترجمه گوگل]مسافران برفی در این هفته تقریباً 24 ساعت در فرودگاه دنور گیر افتاده بودند
[ترجمه ترگمان]مسافران Snowbound تقریبا ۲۴ ساعت در هفته در فرودگاه دنور درگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It developed that they were not snowbound after all.
[ترجمه گوگل]به این نتیجه رسید که در نهایت آنها برف گیر نیستند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که آن ها اصلا snowbound نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Even snowbound consumers found ways to spend.
[ترجمه گوگل]حتی مصرف کنندگان برفی راه هایی برای خرج کردن پیدا کردند
[ترجمه ترگمان]حتی مشتریان snowbound راه هایی برای خرج کردن پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Buckmaster sat beside him, staring at the bleak snowbound slopes of the moor.
[ترجمه گوگل]باک مستر کنارش نشسته بود و به دامنه‌های تیره و تاریک اسکله‌های برفی خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]Buckmaster در کنار او نشسته بود و به دامنه های متروک خلنگ زار خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Once they were snowbound she put the task off again and it was not until early March that the thaw began.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها در برف بودند، او دوباره کار را به تعویق انداخت و تا اوایل ماه مارس بود که آب شدن شروع شد
[ترجمه ترگمان]به محض این که آن ها مجددا فعال شدند، کار را دوباره ازسر گرفت و تا اوایل ماه مارس بود که گرم شدن برف ها شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Taxiway No 2 is snowbound. Continue straight ahead.
[ترجمه گوگل]تاکسی‌راه شماره 2 برفی است مستقیم به جلو ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]Taxiway شماره ۲ snowbound است به جلو ادامه دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He will be the caretaker of the snowbound Overlook Hotel.
[ترجمه گوگل]او سرپرست هتل Overlook در برف خواهد بود
[ترجمه ترگمان]او سرپرست هتل snowbound Overlook خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محصور در برف (صفت)
snowbound

انگلیسی به انگلیسی

• shut in by snow, trapped by snow
if people or vehicles are snowbound, they can move only with difficulty because of heavy snow. if places or roads are snowbound, heavy snow makes it difficult to reach them or travel along them.

پیشنهاد کاربران

بپرس