🔹 معادل فارسی : زیر بار بردن کسی / غرق کردن در کار یا مسئولیت / فشار آوردن بیش ازحد / دفن کردن زیر کوهی از وظایف
🔹 مثال ها:
I’ve been snowed under with deadlines this week. این هفته زیر بار ضرب الاجل ها له شدم.
... [مشاهده متن کامل]
The manager snowed the team under with overlapping projects. مدیر تیم رو با پروژه های هم زمان غرق کرد.
He snowed her under with compliments to win her over. با تعریف های زیاد اون رو تحت تأثیر قرار داد تا دلش رو به دست بیاره.
🔹 مترادف ها: overwhelm – bury in work – inundate – swamp – load up
🔹 مثال ها:
I’ve been snowed under with deadlines this week. این هفته زیر بار ضرب الاجل ها له شدم.
... [مشاهده متن کامل]
The manager snowed the team under with overlapping projects. مدیر تیم رو با پروژه های هم زمان غرق کرد.
He snowed her under with compliments to win her over. با تعریف های زیاد اون رو تحت تأثیر قرار داد تا دلش رو به دست بیاره.
🔹 مترادف ها: overwhelm – bury in work – inundate – swamp – load up