1. snow and ice have made roads slippery
برف و یخ جاده ها را لیز کرده اند.
2. snow delayed our progress
برف پیشرفت ما را کند کرد.
3. snow flakes
دانه ی برف،برف دانه
4. snow flurries are predicted for friday afternoon
برای جمعه بعد از ظهر برف همراه با باد پیش بینی می شود.
5. snow had blanketed the trees
برف درخت ها را پوشانده بود.
6. snow had capped the mountains
برف نوک کوه ها را فرا گرفته بود.
7. snow had carpeted the streets
برف خیابان ها را پوشانده بود.
8. snow has accumulated
برف انباشته شده است.
9. snow has covered the road
برف جاده را پوشانده است.
10. snow hindered the army's progress
برف جلو پیشرفت قشون را گرفت.
11. snow interrupted rail services
برف رفت و آمد قطارها را مختل کرد.
12. snow is a rarity here
در اینجا برف نادر است.
13. snow is infrequent in shiraz
در شیراز برف نادر است.
14. snow is predicted for tomorrow
برای فردا برف پیش بینی شده است.
15. snow is shining on the far mountains
برف برروی کوه های دوردست می درخشد.
16. snow is unusual for this time of year
در این موقع از سال برف عادی نیست.
17. snow kept us from going
برف ما را از رفتن بازداشت.
18. snow lies on the fields
روی کشتزارها برف است.
19. snow made the traffic slow in the city's north
برف رفت و آمد در شمال شهر را کند کرد.
20. snow nipped the plants
برف گیاهان را سرمازده کرد.
21. snow shower
برف شدید،بوران
22. snow slowed us down
برف سرعت ما را کم کرد.
23. snow tires give the wheels better traction
تایر یخ شکن اصطکاک بهتری به چرخ ها می دهد.
24. snow somebody (or something) in (or up)
در برف گیر افتادن یا گیر انداختن
25. snow under
گرفتار (مشغله و غیره) بودن یا کردن
26. a snow accumulation reaching five feet and more
انباشتگی برف به ارتفاع متجاوز از پنج پا
27. a snow bank
برف انباشت
28. driven snow
برف انباشته
29. fleecy snow
برف نرم و سبک
30. heavy snow
برف عمیق (سنگین)
31. heavy snow caused many businesses to close down
برف سنگین موجب تعطیل شدن بسیاری از موسسات و مغازه ها شد.
32. heavy snow frustrated our plans
برف سنگین نقشه های ما را نقش بر آب کرد.
33. heavy snow impeded our progress
برف سنگین پیشرفت ما را کند کرد.
34. heavy snow made the road impassable
برف سنگین جاده را غیر قابل عبور کرد.
35. heavy snow retarded the progress of the tank column
برف سنگین پیشرفت ستون تانک ها را آهسته کرد.
36. light snow flurries
برف بادهای خفیف
37. the snow ceased and once again the sun is shining
برف بند آمد و بار دیگر خورشید می درخشد.
38. the snow crunched under my feet
برف در زیر پایم قرچ قرچ می کرد.
39. the snow had a shining crust on it
لایه ی درخشانی روی برف را پوشانده بود.
40. the snow had closed all the approaches to the village
برف کلیه ی راه های دسترسی به دهکده را مسدود کرده بود.
41. the snow had iced the road and made it slippery
برف راه را یخپوش و لیز کرده بود.
42. the snow was heavy and the ceiling gave
برف سنگین بود و تاق فرو ریخت.
43. the snow was waist-high
برف تا کمر انسان می رسید.
44. this snow is a foretaste of our cold winters
این برف مقدمه ی زمستان سرد ما است.
45. unstable snow turns into avalanche
برف سست تبدیل به بهمن می شود.
46. a heavy snow fell
برف سنگینی افتاد (آمد).
47. a perennial snow field
زمینی که تمام سال از برف پوشیده است
48. a record snow
برف بی سابقه
49. a record snow is smothering the valley
یک برف بی سابقه دره را پوشانده است.
50. footprints in snow
ردپا در برف
51. patches of snow on the ground
تکه های برف روی زمین
52. the frozen snow glared in the morning sunlight
برف منجمد در زیر آفتاب بامداد برق می زد.
53. to clear snow away
برف ها را جمع کردن (کنار زدن)
54. to shovel snow
برف روفتن (پارو کردن)
55. to sweep snow
برف روفتن
56. white as snow
سفید مثل برف،بسیار سفید
57. bulldozers pushed the snow aside
بولدوزرها برف را کنار زدند.
58. he globed the snow and hurled it at us
او برف ها را گرد کرد و به طرف ما پراند.
59. heavy precipitations of snow and rain
ریزش شدید برف و باران
60. it started to snow
بارش برف آغاز شد.
61. it tends to snow here a lot in winter
هنگام زمستان در اینجا احتمال برف زیاد است.
62. javad shoveled the snow off the roof
جواد برف پشت بام را رفت.
63. she shook the snow off her overcoat
برف ها را از روی پالتوی خویش تکاند.
64. the whorls of snow
پیچ و تاب های برف
65. they plowed the snow off roads
آنها برف جاده ها را پاک کردند.
66. to stamp the snow from one's boots
با پای کوفتن،برف پوتین خود را پاک کردن
67. we watched the snow fall on the mountain
ما ریزش برف بر کوه را تماشا کردیم.
68. a layer of pristine snow covered the ground
برف تازه و دست نخورده ای زمین را پوشانده بود.
69. a six-inch fall of snow
ریزش برف به ارتفاع شش اینچ
70. blood had flecked the snow
خون برف ها را لکه لکه کرده بود.