🔸 معادل فارسی:
خواب آور / ضدحال / برنامه ی خسته کننده / چیزی که آدمو خواب می کنه
در زبان محاوره ای:
یه خواب آور واقعی بود، ضدحال محض، حوصله سَربر، انگار مراسم چرت زنی بود
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( طنزآمیز – اجتماعی ) :
توصیف یک رویداد، برنامه یا تجربه که به شدت خسته کننده، کند یا بی هیجان بوده
مثال: That lecture was a total snooze - fest.
اون سخنرانی یه خواب آور واقعی بود.
2. ( انتقادی – رسانه ای ) :
استفاده برای نقد فیلم، سریال، سخنرانی یا هر محتوایی که فاقد جذابیت یا کشش باشه
مثال: The movie had potential, but it turned into a snooze - fest.
فیلم پتانسیل داشت، ولی آخرش ضدحال شد.
3. ( محاوره ای – اغراق آمیز ) :
بیان اغراق شده برای تأکید بر بی حوصلگی یا کسالت آور بودن چیزی
مثال: That party was such a snooze - fest—I left early.
اون مهمونی اون قدر ضدحال بود که زود رفتم.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
bore – drag – yawner – buzzkill – dull event – sleep - inducer
خواب آور / ضدحال / برنامه ی خسته کننده / چیزی که آدمو خواب می کنه
در زبان محاوره ای:
یه خواب آور واقعی بود، ضدحال محض، حوصله سَربر، انگار مراسم چرت زنی بود
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( طنزآمیز – اجتماعی ) :
توصیف یک رویداد، برنامه یا تجربه که به شدت خسته کننده، کند یا بی هیجان بوده
مثال: That lecture was a total snooze - fest.
اون سخنرانی یه خواب آور واقعی بود.
2. ( انتقادی – رسانه ای ) :
استفاده برای نقد فیلم، سریال، سخنرانی یا هر محتوایی که فاقد جذابیت یا کشش باشه
مثال: The movie had potential, but it turned into a snooze - fest.
فیلم پتانسیل داشت، ولی آخرش ضدحال شد.
3. ( محاوره ای – اغراق آمیز ) :
بیان اغراق شده برای تأکید بر بی حوصلگی یا کسالت آور بودن چیزی
مثال: That party was such a snooze - fest—I left early.
اون مهمونی اون قدر ضدحال بود که زود رفتم.
________________________________________
🔸 مترادف ها: