1. People were sent out to snoop on rival businesses.
[ترجمه گوگل]مردم برای جاسوسی از مشاغل رقیب فرستاده شدند [ترجمه ترگمان]مردم برای تجسس به کاره ای رقیب فرستاده شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The second house that Grossman had a snoop around contained "strong simple furniture".
[ترجمه گوگل]خانه دومی که گروسمن در اطراف آن جاسوسی کرده بود حاوی "مبلمان ساده محکم" بود [ترجمه ترگمان]خانه دوم که گراسمن مورد تجسس قرار داده بود، حاوی \"مبل بسیار ساده\" بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I don't mean to snoop, but is there something wrong?
[ترجمه گوگل]قصدم فحش دادن نیست، اما آیا مشکلی وجود دارد؟ [ترجمه ترگمان]قصد فضولی ندارم، اما چیزی شده؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I think someone's been having a snoop around my office - I didn't leave that drawer open.
[ترجمه علی گه خور] من فکر میکنم گه ریادی خوردی
|
[ترجمه گوگل]فکر میکنم کسی در دفتر من جاسوسی کرده است - من آن کشو را باز نگذاشتم [ترجمه ترگمان]فکر کنم یه نفر اطراف دفتر من فضولی کرده من اون کشو رو باز نذاشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]او در اطراف دفتر او جاسوسی می کرد [ترجمه ترگمان] اون اطراف دفترش فضولی کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He's such a snoop - he's always going through my mail.
[ترجمه گوگل]او خیلی جاسوس است - او همیشه نامه های من را مرور می کند [ترجمه ترگمان]این یک جاسوسی است - همیشه از طریق پست من رد می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Governments have been known to snoop on innocent citizens.
[ترجمه گوگل]دولت ها شناخته شده اند که از شهروندان بیگناه جاسوسی می کنند [ترجمه ترگمان]دولت ها برای تجسس در مورد شهروندان بیگناه شناخته شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Anyway, I've got to go in and snoop around a bit.
[ترجمه گوگل]به هر حال، من باید بروم و کمی دور و برم را زیر و رو کنم [ترجمه ترگمان]به هر حال، من باید برم داخل و یه کم جستجو کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The Snoop trial was ignored by both races.
[ترجمه گوگل]محاکمه اسنوپ توسط هر دو نژاد نادیده گرفته شد [ترجمه ترگمان]در هر دو مسابقه محاکمه Snoop نادیده گرفته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Yes, the Seminoles were missing their top receiver, Snoop Minnis, who had been declared academically ineligible.
[ترجمه گوگل]بله، Seminoles دریافت کننده برتر خود، Snoop Minnis را که از نظر آکادمیک فاقد شرایط تحصیلی اعلام شده بود، نداشتند [ترجمه ترگمان]Yes، را گم کردند و receiver را که از لحاظ علمی از لحاظ علمی از حد مجاز اعلام شده بود، از دست دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I have ideas and you snoop.
[ترجمه گوگل]من ایدههایی دارم و شما رد میکنید [ترجمه ترگمان]من ایده های دارم و تو هم جاسوسی می کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Technology is making it easier to snoop on just about anybody.
[ترجمه گوگل]فناوری باعث میشود که تقریباً هر کسی را راحتتر بشناسیم [ترجمه ترگمان]تکنولوژی این کار را برای تجسس در مورد هر کسی آسان تر می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. That suited Fenn fine: he preferred to snoop alone.
[ترجمه گوگل]این به خوبی برای فن مناسب بود: او ترجیح می داد به تنهایی جاسوسی کند [ترجمه ترگمان]این کار به مذاق مرد خوش نمی آمد، ترجیح می داد تک و تنها جاسوسی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Dishonest? I wouldn't have to snoop around if you were honest with Luke.
[ترجمه گوگل]متقلب؟ اگر شما با لوک روراست بودید، دیگر مجبور نبودم به این اطراف سر بزنم [ترجمه ترگمان]dishonest \"؟\" اگر با لوک صادق بودی، مجبور نبودم اطراف گشتی بزنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• one who snoops, one who pries or meddles; act of prying or meddling; private detective pry into the affairs of others, meddle, interfere someone who is snooping is secretly looking round a place in order to find out things. if you snoop on someone, you watch them secretly in order to find out things about their life.
پیشنهاد کاربران
"Snoop" means to investigate or look around stealthily, often in a nosy or prying manner. It can symbolize prying into someone else's affairs without permission, often inappropriately. بررسی کردن یا جستجو کردن به طور مخفیانه و اغلب به شکلی کنجکاوانه یا فضولانه. ... [مشاهده متن کامل]
دخالت کردن در امور دیگران بدون اجازه، اغلب به شکلی نامناسب. مثال؛ She was caught snooping around her neighbor’s house. He likes to snoop on his colleagues' conversations. The detective snooped through the suspect's belongings for clues. مترادف: Pry, investigate, spy متضاد: Ignore, mind one’s own business, overlook
فضول Busybody
سروگوش آب دادن
Snoop : busy body
دزدکی/ مخفیانه نگاه کردن دزدکی سرک کشیدن To secretly look around in order to find out information about other people's private affairs