snobby

/ˈsnɑːbi//ˈsnɑːbi/

معنی: پر افاده
معانی دیگر: وابسته به آدم متفرعن و از خود راضی (رجوع شود به: snob)، snobbish : پر افاده

جمله های نمونه

1. He is the kind of snobby arsehole that is not needed at gigs.
[ترجمه گوگل]او از آن نوع هوسبازی است که در کنسرت ها مورد نیاز نیست
[ترجمه ترگمان]او نوعی of است که در قایق ها مورد نیاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In other words, many of the snobby, clubby vibes that tend to waft around conventional classical music are absent.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، بسیاری از حال و هوای بداخلاق و باشگاهی که تمایل دارند در موسیقی کلاسیک معمولی موج بزنند، وجود ندارند
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، بسیاری از the، clubby vibes که مایل به حرکت در اطراف موسیقی کلاسیک سنتی هستند، وجود ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I am not materialistic and I am not snobby, I hope.
[ترجمه گوگل]من مادی گرا نیستم و اسنوب نیستم، امیدوارم
[ترجمه ترگمان]من مادی گرا نیستم و امیدوارم باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rather than saying: This information sheet is snobby and boring.
[ترجمه گوگل]به جای این که بگوییم: این برگه اطلاعاتی کسل کننده و کسل کننده است
[ترجمه ترگمان]به جای این که بگویید: این برگه اطلاعات خسته کننده و خسته کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I wouldn't say that Cher, Dionne, and the snobby Amber top the list of teen movie bitches, but they're definitely aware of their social status.
[ترجمه گوگل]نمی‌توانم بگویم که شر، دیون و امبر اسنوب در صدر لیست عوضی‌های فیلم نوجوان هستند، اما آنها قطعاً از موقعیت اجتماعی خود آگاه هستند
[ترجمه ترگمان]من نمی گویم که به سلامتی، Dionne، و امبر snobby بالای لیست فیلم های teen، اما قطعا از وضعیت اجتماعی شان اطلاع دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You mean those snobby assistants from "mode" actually like that kind of place?
[ترجمه گوگل]منظورتان این است که دستیاران اسنوب از "حالت" واقعاً چنین مکان هایی را دوست دارند؟
[ترجمه ترگمان]منظورت این است که این دستیاران snobby از \"مد\" واقعا از این نوع مکان خوششان می آید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. 'Westerners get snobby when they come here and assume they can rely on what made them successful back home, ' Mr. Minoie says.
[ترجمه گوگل]آقای مینویی می‌گوید: «غربی‌ها وقتی به اینجا می‌آیند، بداخلاق می‌شوند و تصور می‌کنند که می‌توانند به چیزی که آنها را در خانه موفق کرده است تکیه کنند
[ترجمه ترگمان]آقای Minoie می گوید، غربی ها هنگام ورود به اینجا snobby می گیرند و فرض می کنند که می توانند بر آنچه که آن ها را به خانه بازمی گرداند تکیه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The humans can be as snobby as the high elves sometimes, and we half-elves really liked doing things our own way.
[ترجمه گوگل]انسان‌ها گاهی اوقات می‌توانند به اندازه الف‌های بلندپایه دمدمی مزاج باشند، و ما نیمه الف‌ها واقعاً دوست داشتیم کارها را به روش خودمان انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]انسان ها بعضی وقت ها مثل موجودات کهن snobby و ما از انجام دادن کارها به روش خودمون لذت می بریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I thought that was rather snobby and unhelpful, but it is a company that's always bragging about how many of its users make six figures, so what do you expect?
[ترجمه گوگل]من فکر می‌کردم که نسبتاً اسنوب و بی‌فایده بود، اما این شرکتی است که همیشه درباره چند نفر از کاربرانش شش رقمی می‌بالد، پس چه انتظاری دارید؟
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که این کار کمی snobby و بی فایده است، اما یک شرکت است که همیشه لاف می زند که چند نفر از کاربران شش نفر را تشکیل می دهند، بنابراین چه انتظاری دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'Westerners get snobby when they come here and assume they can rely on what made them successful back home, ' Mr. Minoie says. 'They forget that they've got competition. '
[ترجمه گوگل]آقای مینویی می‌گوید: «غربی‌ها وقتی به اینجا می‌آیند، بداخلاق می‌شوند و تصور می‌کنند که می‌توانند به چیزی که آنها را در خانه موفق کرده است تکیه کنند آنها فراموش می کنند که رقابت دارند '
[ترجمه ترگمان]آقای Minoie می گوید، غربی ها هنگام ورود به اینجا snobby می گیرند و فرض می کنند که می توانند بر آنچه که آن ها را به خانه بازمی گرداند تکیه کنند آن ها فراموش می کنند که رقابت را شروع کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A snobby person, Dr. Lee thinks some patients ignorant and stupid.
[ترجمه گوگل]دکتر لی که یک فرد اسنوب است، برخی از بیماران را نادان و احمق می داند
[ترجمه ترگمان]یک آدم متکبر، دکتر لی فکر می کند که بعضی از بیماران احمق و احمق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can I really tell my snobby friends that I now shop at - egads - Walmart ?
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً می توانم به دوستان اسنوبم بگویم که اکنون از - egads - Walmart خرید می کنم؟
[ترجمه ترگمان]واقعا می تونم به دوستای snobby بگم که الان تو - کار می کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. While you shouldn't let their snobby attitude stop you from shopping here, you may want to think twice about asking where to find the latest Danielle Steel novel.
[ترجمه گوگل]در حالی که نباید اجازه دهید رفتار اسنوبی آنها شما را از خرید در اینجا باز دارد، ممکن است بخواهید دو بار در مورد اینکه آخرین رمان دانیل استیل را کجا پیدا کنید فکر کنید
[ترجمه ترگمان]در حالی که نباید اجازه دهید نگرش snobby شما را از خرید باز کند، ممکن است بخواهید دو بار به این فکر کنید که از کجا می خواهید آخرین رمان ساخته شده از Danielle را بیابید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr Ratner, who is 4 quickly got rid of the snobby atmosphere which prevails in most independent jewellery stores.
[ترجمه گوگل]آقای رتنر، که 4 ساله است، به سرعت از جو اسنوبی که در اکثر جواهرات فروشی های مستقل حاکم بود خلاص شد
[ترجمه ترگمان]آقای Ratner که ۴ ساله است به سرعت از شر جو snobby خلاص شد که در اغلب فروشگاه های جواهرات مستقل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Some say your books have changed their lives; others are quite snobby about your work.
[ترجمه گوگل]برخی می گویند کتاب های شما زندگی آنها را تغییر داده است دیگران در مورد کار شما کاملاً بداخلاق هستند
[ترجمه ترگمان]برخی می گویند که کتاب های شما زندگی خود را تغییر داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر افاده (صفت)
arrogant, haughty, snobbish, snobby, snooty, cocksure

انگلیسی به انگلیسی

• arrogant, haughty, condescending
snobby means the same as snobbish; an informal word.

پیشنهاد کاربران

گَنده دماغ
متکبر - مغرور - پر افاده - خود بزرگ بین
مترادف هاش : Arrogant - Haughty - Condescending
Snobbish هم میگن
آدم افاده ای که خودش رو برتر از بقیه می دونه و با دیده تحقیر به اونها نگاه می کنه.
A person who thinks is better than others and looks down on them, sees unefucated people or those with less money as inferiors
Snobby remarks

بپرس