snippy

/ˈsnɪpiː//ˈsnɪpɪ/

معنی: پست، تند، تیز، مغرور
معانی دیگر: متشکل از قطعات مختلف، چند جزئی، چهل تکه، خرده، تکه پاره، قطعه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: snippier, snippiest
مشتقات: snippily (adv.), snippiness (n.)
• : تعریف: (informal) brief and impolite; curt.
مشابه: snappish

- a snippy retort
[ترجمه گوگل] یک پاسخ کوتاه
[ترجمه ترگمان] با گستاخی جواب می دهد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The chairmen of the two companies exchanged snippy letters Tuesday, basically reiterating their positions.
[ترجمه گوگل]روسای دو شرکت روز سه‌شنبه نامه‌هایی مبادله کردند و اساساً مواضع خود را تکرار کردند
[ترجمه ترگمان]روسای دو شرکت سه شنبه نامه های snippy را رد کردند و اساسا موضع خود را تکرار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You know Snippy you are like a cartoon character.
[ترجمه گوگل]میدونی اسنیپی مثل یک شخصیت کارتونی هستی
[ترجمه ترگمان]می دانی که مثل یک شخصیت کارتونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I merely fed back the poison Snippy likes to dish out back to him and he did not like the taste of it.
[ترجمه گوگل]من فقط سمی را که اسنیپی دوست دارد به او برگرداند، پس دادم و او طعم آن را دوست نداشت
[ترجمه ترگمان]من فقط سم لر را که دوست دارد غذا را به او پس بدهد سیر کردم و او از مزه آن خوشش نیامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You say your little snippy phrases but don't actually add any intellectual insight.
[ترجمه گوگل]شما عبارات کوتاه خود را می گویید اما در واقع هیچ بینش فکری اضافه نمی کنید
[ترجمه ترگمان]این جمله های little را می گویی، اما در واقع هیچ بینش ذهنی دیگری هم اضافه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Go away now Snippy this is too much for you.
[ترجمه گوگل]حالا برو برو Snippy این برای تو خیلی زیاد است
[ترجمه ترگمان]برو پی کارت، این برای تو خیلی زیاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I think you really stepped into this time Snippy with this question, Powers of the speed of light in the periodic table?
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم شما واقعاً با این سوال قدم به این زمان گذاشتید، قدرت سرعت نور در جدول تناوبی؟
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم شما واقعا در این زمان با این سوال، قدرت نور در جدول تناوبی رد شده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You can agree with Mr. Snippy but you put way more in to it than just worthless snippy little phrases.
[ترجمه گوگل]شما می‌توانید با آقای اسنیپی موافق باشید، اما بیشتر از عبارات کوچک بی‌ارزش به آن توجه می‌کنید
[ترجمه ترگمان]تو می تونی با آقای \"Snippy\" موافقت کنی اما تو بیشتر از اون جمله های بی ارزش و بی ارزش استفاده می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You keep pushing Snippy maybe there is something about inertia you can discover.
[ترجمه گوگل]شما به فشار دادن Snippy ادامه می دهید شاید چیزی در مورد اینرسی وجود داشته باشد که بتوانید کشف کنید
[ترجمه ترگمان]شما اصرار می کنید که شاید چیزی درباره inertia وجود داشته باشد که شما بتوانید آن را کشف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Scientific fanatics smell like you Snippy.
[ترجمه گوگل]متعصبان علمی بوی شما اسنیپی را می دهند
[ترجمه ترگمان]روش های علمی مثل تو Snippy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Crude, Rude, Crabby, Grouchy, Snippy, Surly, and Touchy . Please forgive me.
[ترجمه گوگل]خشن، بی ادب، خرچنگ، بداخلاق، دمدمی مزاج، بداخلاق و حساس لطفا من را ببخشید
[ترجمه ترگمان]گستاخانه، بی ادبیه، کربی، Grouchy، Surly و نازک نارنجی خواهش می کنم منو ببخش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Your arguments are plain and simple Snippy.
[ترجمه گوگل]استدلال های شما Snippy ساده و ساده هستند
[ترجمه ترگمان]دلایل شما ساده و ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I don't know Snippy, I am smelling some low self-esteem here.
[ترجمه گوگل]من اسنیپی را نمی شناسم، اینجا بوی اعتماد به نفس پایینی به مشامم می رسد
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چه خبر است، من اینجا احساس غرور و اعتماد به نفس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Do you really have anything to say Mr. Snippy?
[ترجمه گوگل]آقای اسنیپی واقعا حرفی برای گفتن داری؟
[ترجمه ترگمان]واقعا چیزی برای گفتن داری آقای \"Snippy\"؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The fact that I am even spending my time having a dialogue with you shows that I am open minded. Let snippy go???
[ترجمه گوگل]این واقعیت که من حتی وقتم را صرف گفتگو با شما می کنم نشان می دهد که من ذهن باز دارم اسنیپی را رها کن؟؟؟
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که من حتی وقتم را با شما در یک مکالمه با شما سپری می کنم، نشان می دهد که من open \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/ \/؟ ؟؟ ؟؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پست (صفت)
humble, abject, base, ignoble, vile, poor, mean, contemptible, despicable, inferior, lowly, slight, small, little, subservient, base-born, brutish, infamous, villainous, vulgar, caddish, shoddy, bathetic, pimping, low, brummagem, cheap, menial, lousy, currish, sordid, dishonorable, runty, servile, footy, wretched, poky, hokey-pokey, lowborn, ungenerous, lowbred, low-level, shabby, picayune, pint-size, pint-sized, scurvy, snippy, third-rate

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

تیز (صفت)
caustic, sharp, pointed, pointy, acute, hot, keen, shrill, brisk, spiky, poignant, biting, bitter, incisive, trenchant, pungent, mordacious, sharp-pointed, snippy

مغرور (صفت)
presumptuous, swollen, arrogant, proud, haughty, swanky, snobbish, imperious, prideful, overbearing, assumptive, assured, bigheaded, swank, swelling, sniffy, high-hat, high-minded, hoity-toity, overweening, snippy, snotty, stuck-up, swashing, swollen-headed, toffee-nosed, uppish

انگلیسی به انگلیسی

• rude, impertinent, sharp; disjointed, fragmented

پیشنهاد کاربران

Snippy is used to describe someone who is short - tempered, curt, or abrupt in their manner of speaking. It can also refer to a person who responds to others in a dismissive or condescending way.
فردی که در هنگام صحبت کردن جوشی، گستاخ یا خشک ( گفتار و کردار ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین می تواند به شخصی اشاره داشته باشد که به دیگران به شیوه ای تحقیر آمیز یا تحکم آمیز پاسخ می دهد.
مثال؛
For instance, if someone snaps at others or responds with one - word answers, they are being snippy.
A person might say, “She’s always so snippy, it’s hard to have a conversation with her. ”
In a workplace scenario, someone might comment, “His snippy attitude creates a tense environment. ”

تندخو، تند

بپرس