snip

/ˈsnɪp//snɪp/

معنی: برش، خرده، قطعه، ته سیگار، ادم کوچک یا بی اهمیت، قیچی کردن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، چیدن، کش رفتن، زدن
معانی دیگر: (با قیچی و غیره) زدن، شکاف دادن، (با قیچی و غیره) چاک دادن، بریدن، صدای چاک دادن، باریکه، (پارچه) سرقیچی، نواره، تکه، (جمع) قیچی حلبی بری، ادم احمق

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: snips, snipping, snipped
(1) تعریف: to cut or clip with short, quick strokes of shears, scissors, or the like.

(2) تعریف: to remove by cutting or clipping in this way.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to cut something with short, quick strokes.
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of snipping or the sound produced by this.

(2) تعریف: a small piece that has been cut off by snipping.
مشابه: clip

- a snip of fabric
[ترجمه U] یک مقدار پارچه
|
[ترجمه گوگل] یک تکه پارچه
[ترجمه ترگمان] یک تکه پارچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) a small or young person who is either insignificant or rude.

جمله های نمونه

1. snip the end of this thread
ته این نخ را بزن.

2. make a snip in the cloth here
پارچه را در اینجا چاک بده.

3. He has now begun to snip away at the piece of paper.
[ترجمه گوگل]او اکنون شروع کرده است به تکه تکه کردن کاغذ
[ترجمه ترگمان]حالا شروع به بریدن تکه های کاغذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Have you seen the scissors? I want to snip off this loose thread.
[ترجمه گوگل]قیچی رو دیدی؟ من می خواهم این تاپیک شل را قطع کنم
[ترجمه ترگمان]قیچی رو دیدی؟ من می خوام این رشته گسسته رو بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Snip a tiny hole in the paper.
[ترجمه گوگل]یک سوراخ کوچک روی کاغذ برش دهید
[ترجمه ترگمان]خلاص کردن یک سوراخ کوچک توی روزنامه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's a snip in this cloth.
[ترجمه گوگل]یک برش در این پارچه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تو این پارچه پشم هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Snip off the end of the tube.
[ترجمه گوگل]انتهای لوله را جدا کنید
[ترجمه ترگمان]خلاص کردن انتهای لوله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At £20 for a dozen, they're a snip.
[ترجمه گوگل]در 20 پوند برای یک دوجین، آنها یک تکه هستند
[ترجمه ترگمان]در ۲۰ پوند برای یک دوجین، آن ها یک snip هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I sit down, thread a needle, snip off an old button.
[ترجمه گوگل]می نشینم، یک سوزن نخ می کنم، یک دکمه قدیمی را برمی دارم
[ترجمه ترگمان]می نشینم، نخ را نخ می کنم و یک دکمه کهنه را فشار می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Give it a snip with the scissors.
[ترجمه Rahi] با قیچی یک برش بده
|
[ترجمه گوگل]با قیچی آن را تکه تکه کنید
[ترجمه ترگمان] اون قیچی رو بده به قیچی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Snip the ends of the beans off before you cook them.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه لوبیاها را بپزید انتهای آنها را جدا کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه you کنی آخرش چی میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's a snip at only 50 p!
[ترجمه گوگل]این یک تکه تکه در 50 p است!
[ترجمه ترگمان]این a که فقط ۵۰ دقیقه طول می کشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But she carried in her purse a snip from a London newspaper.
[ترجمه گوگل]اما او قطعه ای از یک روزنامه لندن را در کیفش حمل می کرد
[ترجمه ترگمان]اما او کیف پولش را از یک روزنامه لندنی در کیف خود حمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Below: S. brichardi - a snip at Where to start?
[ترجمه گوگل]در زیر: S brichardi - یک قطعه از کجا شروع کنیم؟
[ترجمه ترگمان]زیر: S brichardi - یک قیچی در کجا شروع کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The new computer package is a snip at only £599 plus tax.
[ترجمه گوگل]بسته کامپیوتری جدید فقط 599 پوند به اضافه مالیات است
[ترجمه ترگمان]بسته جدید رایانه ای تنها snip میلیارد پوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برش (اسم)
cut, cutting, abscission, incision, section, slice, dissection, mammock, borsch, borscht, broach, slash, clip, concision, scissoring, truncation, slicing, hack, excision, resection, snip, snipping

خرده (اسم)
small, particle, bit, grain, sliver, fragment, fritter, anything small, crumb, debris, filings, mote, piece, shred, shiver, splinter, spall, vestige, groat, snip, small piece, spill, tittle, vestigium

قطعه (اسم)
section, tract, lump, bit, part, share, portion, lot, passage, stretch, fragment, segment, mainland, block, panel, piece, goblet, dab, bloc, plank, slab, plat, plot, doit, internode, nugget, pane, snip

ته سیگار (اسم)
stub, snip, stump

ادم کوچک یا بی اهمیت (اسم)
snip

قیچی کردن (فعل)
share, shear, snip

پشم چیدن (فعل)
snip

به سرعت قاپیدن (فعل)
snip

چیدن (فعل)
cut, trim, lop, arrange, set, pick up, pluck, pick, mow, pull, pare, clip, crop, flunk, pick over, snip, skive, tear away

کش رفتن (فعل)
filch, abstract, swipe, pilfer, snitch, cabbage, gloom, nip, prig, palm, snook, snip

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

تخصصی

[نساجی] پشم چینی - پشم چیدن

انگلیسی به انگلیسی

• cutting with scissors; small cut made with scissors; small piece that has been cut off; little bit; young or insignificant person (informal); disrespectful person (informal); something easily obtained; bargain, good buy (british slang)
cut with scissors; clip, cut off
if you snip something, or if you snip at or through something, you cut it using a sharp instrument in a single quick action.
if you snip part of something off, you remove it with a cutting instrument in a single quick action.

پیشنهاد کاربران

1. چیدن. قیچی کردن . قطع کردن. زدن 2. قطع 3. برش. تکه 4. ( جنس ) ارزان. مفت
مثال:
snip the fabric longitudinally.
پارچه را از طول برش بده.
با قیچی بریدن
مفت
تخفیف واقعی

بپرس